اشک ریختن (بکاء) - صفحه 167

۲۶۶.فلاح السائلـ به نقل از حَبّه عُرَنى ـ :من و نَوف در حياط مسجد خوابيده بوديم كه ناگاه ديديم امير مؤمنان عليه السلام در حالى كه پاسى از شب مانده بود ، شوريده وار، دستانش را بر ديوار نهاده و مى گويد : «راستى كه در آفرينش آسمان ها و زمين» تا آخر آيه . ۱ سپس همچنان كه اين آيه را مى خواند ، ديوانه وار به راه افتاد و فرمود : «اى حبّه! خوابى يا بيدار ؟».
گفتم : بيدار . چون شمايى چنين مى كند. پس ما چه كنيم ؟ ايشان چشمانش را فرو هِشت و گريست و سپس به من فرمود : «اى حبّه! خدا را [در قيامت] ايستگاهى است و ما در پيشگاه او خواهيم ايستاد و هيچ چيز از كارهاى ما بر او پوشيده نيست . اى حبّه! خدا به من و تو از رگ گردن ، نزديك تر است . اى حبّه! هرگز هيچ چيزى ، من و تو را از خدا پوشيده نمى سازد» .
سپس [به نوف] فرمود : «خواب هستى، اى نوف ؟».
نوف گفت : نه اى امير مؤمنان ! خواب نيستم . شما امشب مرا بسيار گرياندى .
فرمود : «اى نوف! اگر امشب گريه تو از ترس خداى عز و جل بسيار باشد ، فردا در پيشگاه خداى عز و جل ديدگانت روشن خواهد بود .
اى نوف! قطره اى اشك از ترس خدا، از ديده كسى فرو نمى غلتد ، مگر آن كه درياهايى از آتش را فرو مى نشانَد.
اى نوف! هيچ مردى در نزد خدا بامنزلت تر از مردى نيست كه از ترس خدا بگريد ، و براى خدا دوست بدارد ، و براى خدا دشمنى ورزد» .

ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج 10 ص 31 (فصل سوم / پيشواى عبادت كنندگان / داستان هايى از عبادتش) .

1.مقصود، آيات ۱۹۰ تا ۱۹۵ از سوره آل عمران است.

صفحه از 262