اشک ریختن (بکاء) - صفحه 211

۳۱۳.صحيح البخارىـ به نقل از ابن جُرَيج ـ:عبد اللّه بن عبيد اللّه بن ابى مُلَيكه گفت : دخترى از عثمان در مكّه در گذشت . ما آمديم كه در تشييع او شركت كنيم . ابن عُمَر و ابن عبّاس نيز حاضر شدند و من در بين آن دو ، نشسته بودم ـ يا گفت : در كنار يكى از آنها نشستم و سپس ديگرى آمد و در كنار من نشست ـ .
عبد اللّه بن عمر به عَمرو بن عثمان گفت : آيا از گريستن، نهى نمى كنى ؟ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «ميّت با گريه كردن خانواده اش بر او، عذاب مى شود» .
ابن عبّاس گفت : عمر هم چنين چيزى مى گفت . سپس نقل كرد كه : با عمر از مكّه خارج شدم . چون به بَيداء رسيديم ، كاروانى را زير سايه درخت مُغيلانى ديديم . عمر گفت : برو ببين اين كاروانيان كيستند . من رفتم و ديدم صُهَيب است . به عمر خبر دادم . عمر گفت : او را نزد من بخوان . من به سوى صهيب باز گشتم و گفتم : بار بربند و به امير مؤمنان ملحق شو .
پس چون عمر خنجر خورد ، صهيب نزد او رفت و مى گريست و مى گفت : واى برادر من! واى دوست من! عمر گفت : صهيب! بر من مى گريى ، در حالى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «ميّت، به سبب برخى انواع گريه كسانش بر او ، عذاب مى شود» ؟
ابن عبّاس افزود: عمر كه در گذشت ، من اين مطلب را براى عايشه گفتم . عايشه گفت : خدا رحمت كند عمر را ! به خدا سوگند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نفرمود : «خدا مؤمن را به واسطه گريه كسانش بر او ، عذاب مى كند» ؛ بلكه پيامبرخدا صلى الله عليه و آله فرمود : «خدا عذاب كافر را به واسطه گريه كسانش بر او ، افزون مى كند» . عايشه گفت : قرآن ، شما را كفايت مى كند : «و هيچ باربردارى بار [ گناه ] ديگرى را بر نمى دارد» .
در اين هنگام ، ابن عبّاس [همچنين] افزود : خداست كه «مى خنداند و مى گرياند» .
ابن ابى مُلكيه گفت : به خدا سوگند كه ابن عمر [، پس از سخنان ابن عباس، ديگر] هيچ نگفت .

صفحه از 262