اشک ریختن (بکاء) - صفحه 215

۳۱۷.مسكّن الفؤاد :چون پيامبر صلى الله عليه و آله از اُحُد به مدينه باز گشت، ... بر خانه اى از خانه هاى انصار ، از بنى عبد اَشهل ، گذشت و شنيد كه بر كشتگان خود ، گريه و زارى مى كنند . چشمانش پر از اشك شد و گريه اش گرفت . سپس فرمود : «امّا حمزه ، گريه كننده اى ندارد!» .
چون سعد بن معاذ و اُسَيد بن حُضَير به خانه بنى عبد اَشهل باز گشتند ، به زنانشان دستور دادند كه بروند و براى عموى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله گريه كنند . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با شنيدن گريه آنان بر حمزه ، به سوى ايشان كه جلو درِ مسجد مشغول گريستن بودند ، رفت و به آنها فرمود : «برگرديد . خدايتان رحمت كناد! شما همدردى كرديد» .

۳۱۸.مسند ابن حنبلـ به نقل از عبد اللّه بن عمر ـ :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله چون از اُحد باز گشت ، صداى زنان انصار را شنيد كه براى شوهران خود گريه مى كردند . فرمود : «امّا حمزه گريه كنندگانى ندارد!» . اين سخن به گوش زنان انصار رسيد . آمدند و شروع به گريه كردن براى حمزه كردند .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شب هنگام از خواب بيدار شد و شنيد كه زنان انصار گريه مى كنند. فرمود : «بيچاره ها! از ديشب يكسره گريه مى كنند! بگو بر گردند ، و از فردا براى كشته اى گريه نكنند» .

صفحه از 262