بلاغت (رسايى و شيوايى گفتار) - صفحه 3

[عبارت] «بلغ الشى ء ...» يعنى: چيزى رسيد و پايان يافت ... . البلاغة : شيوايى ، بَلغ و بِلغ ، يعنى: شخصِ رساسخن . رجل بليغ و بَلغ و بِلغ ، يعنى: نيكوسخن . سخن شيوايش ، آنچه را در دل دارد ، با زبانش مى رساند .
همچنين وى در تبيين معناى «فصاحت» مى گويد :
الفَصاحَةُ : البَيانُ ... تَقولُ : رَجُلٌ فَصيحٌ ، و كَلامٌ فَصيحٌ أى بَليغٌ .۱
فصاحت ، گويايى است ... . مى گويى: مرد فصيح و كلام فصيح ، يعنى رسا .
چنان كه ملاحظه شد ، در تبيين معناى لغوى واژه هاى «فصاحت» و «بلاغت» ، هر يك از آنها به جاى ديگرى مورد استفاده قرار گرفته است . بر اين اساس ، مى توان گفت كه اين دو واژه از نظر لغوى ، مفهومى نزديك به هم دارند ؛ امّا از نظر اصطلاحى ، «بلاغت» عبارت است از : رسايى سخن و مطابقت آن با مقتضاى حال و همراه بودنش با فصاحت ، و «فصاحت» نيز به معناى شيوايى و وضوح سخن و خالى بودن از ضعف تأليف ، تنافر كلمات و تعقيد است ـ كه از فروع بلاغت شمرده مى شود ـ.
فصاحت ، در علم بلاغت ، سه شاخه دارد : فصاحت در مفرد ، فصاحت در كلام و فصاحت در متكلّم ؛ ولى بلاغت ، يا در كلام است و يا در متكلّم ، و در مفرد، كاربرد ندارد ؛ يعنى صحيح نيست بگوييم : «كلمةٌ بليغة» ، مگر آن كه «كلمه» به معناى كلام به كار رفته باشد .

بلاغت و فصاحت ، در قرآن و حديث

در قرآن ، مشتقّات مادّه «بلغ» ، كاربرد فراوانى دارد ، مانند : بلاغ ، بليغ و بلوغ ؛ امّا «بلاغت» ، به مفهومى كه در اين بخش مورد بررسى است ، كاربردى ندارد ؛ ولى

1.لسان العرب : ج ۲ ص ۵۴۴ (مادّه «فصح») .

صفحه از 61