تبليغ - صفحه 421

«نه! سوگند به روز رستاخيز ، و [ باز ] نه سوگند به وجدان سرزنشگر . آيا انسان مى پندارد كه هرگز ريزه استخوان هايش را گرد نخواهيم آورد؟! آرى ، تواناييم كه [ حتّى خطوط ] سر انگشتانش را [ يكايك ] درست [ و بازسازى ] كنيم ؛ ولى انسان مى خواهد كه در پيشگاه او ، فسادكارى كند . مى پرسد : روز رستاخيز ، چه وقت است؟» .

«سوگند به فرستادگانِ پى در پى ، كه سخت توفنده اند ، و سوگند به افشانندگانِ افشانگر ، كه [ ميان حق و باطل ] جُداگرند و القا كننده وحى اند ـ خواه عذرى باشد يا هشدارى ـ كه آنچه وعده يافته ايد ، قطعاً رخ خواهد داد» .

«سوگند به فرشتگانى كه به سختى جان مى ستانند ، و به فرشتگانى كه جان را به آرامى مى گيرند ، پس در پيشى گرفتن سبقت گيرنده اند و كار را تدبير مى كنند ، آن روز كه لرزنده بلرزد و از پى آن ، لرزه اى [دگر] افتد ، در آن روز ، دل هايى ، سخت هراسان اند [و] ديدگان آن فرو افتاده اند» .

«نه ، نه! سوگند به اختران گردان ، [ كه از ديده ] نهان مى شوند و از نو مى آيند . سوگند به شب ، چون پشت مى گرداند . سوگند به صبح ، چون دميدن مى گيرد ، كه [ قرآن ]سخن فرشته بزرگوارى است ؛ نيرومند [ كه ] پيش خداوند عرش ، بلندپايگاه است . در آن جا ، [ هم ] مُطاع [ و هم ] امين است» .

«نه ، نه! سوگند به شَفَق ، سوگند به شب و آنچه [ شب ] فرو مى پوشاند ، سوگند به ماه ، چون [ بَدْرِ ]تمام مى شود ، كه قطعاً از حالى به حالى بر خواهيد نشست . پس چرا آنان باور نمى دارند؟ و چون بر آنان قرآن تلاوت مى شود ، چهره بر خاك نمى سايند؟» .

«سوگند به آسمانِ آكنده از برج ، و به روزِ موعود ، و به گواه و موردِ گواهى . مرگ بر گروه [آتش افروز در ]خندق ؛ همان آتش مايه دار [ و انبوه] ، آن گاه كه آنان بالاى آن [ خندق به تماشا ]نشسته بودند ، و خود بر آنچه بر [ سرِ ] مؤمنان مى آوردند ، گواه بودند ، و بر آنان عيبى نگرفته بودند ، جز اين كه به خداى ارجمند ستوده ، ايمان آورده بودند!» .

«سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد . و تو چه مى دانى كه اختر شبگرد چيست؟ آن اختر فروزان . هيچ كس نيست ، مگر اين كه نگاهبانى بر او [ گماشته شده ]است» .

صفحه از 424