بیعت - صفحه 107

۶۹.امام باقر عليه السلام :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، در حالى كه همه احكام ، بجز حج و ولايت را به مردمش ابلاغ كرده بود ، از مدينه ره سپار حج شد . جبرئيل عليه السلام نزد او آمد و گفت : اى محمّد ! خداوندِ بلندنام، به تو سلام مى رساند و به تو مى فرمايد : من جان هيچ پيامبرى از پيامبرانم و هيچ رسولى از رسولانم را نگرفتم، مگر پس از آن كه دينم را كامل و حجّتم را تمام كردم ، و براى تو از دين، هنوز دو فريضه باقى مانده كه لازم است آنها را به مردمت ابلاغ كنى : فريضه حج ، و فريضه ولايت و جانشينى پس از تو؛ چرا كه من زمينم را از حجّت، خالى نگذاشته ام و هرگز هم خالى نخواهم گذاشت . پس ، خداوند ـ كه ثنايش شكوهمند است ـ به تو فرمان مى دهد كه [فريضه ]حج را به مردمت ابلاغ كنى ، و حج بگزارى ... .
چون پيامبر صلى الله عليه و آله در موقف وقوف كرد ، جبرئيل عليه السلام از جانب خداى عز و جل به نزد او آمد و گفت :اى محمّد ! خداى عز و جل به تو سلام مى رساند و مى فرمايد كه : «اجل و زمانت نزديك شده است و من تو را به چيزى (مرگ) فرا خواهم خواند كه از آن، گزيرى و گريزى نيست . پس سفارش (وصيّت) خود را بكن ، و آنچه را در نزد توست ، از علم و ميراث علوم پيامبران پيش از خودت ، و سلاح و تابوت و كلّيه نشانه ها [و معجزات ]پيامبران را كه پيش توست ، به وصى و جانشين پس از خويش كه حجّت آشكار من بر خلق من است ، [يعنى] على بن ابى طالب ، تحويل بده ، و او را نشانه اى براى [هدايت و راه نمايى] مردم نصب كن ، و از مردم مجدّداً براى او پيمان و ميثاق و بيعت بگير ، و بيعتى را كه من از آنان ستانده و ميثاقى را كه با آنان بسته ام و سفارشى را كه به آنان كرده ام در خصوص ولايت كسى كه ولىّ من و مولاى آنان و مولاى هر مرد و زن مؤمنى است ، يعنى على بن ابى طالب ، به آنان يادآورى كن؛ زيرا من جان هيچ پيامبرى از پيامبران را نستاندم، مگر پس از آن كه با [اصل] دوستى با دوستانم و دشمنى با دشمنانم ، دينم و حجّتم را كامل و نعمتم را تمام كردم ، و اين [اصل]، مايه كمال توحيد من و دين من است .
تمام كردن نعمتم بر خلقم ، به پيروى و فرمان بردارى از ولىّ من است؛ زيرا من به يقين، زمينم را بدون ولى و سرپرست نمى گذارم تا او حجّت من بر خلقم باشد . پس «امروز، دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و به دين اسلام براى شما رضايت دادم» ، [يعنى] به ولايت كسى كه ولىّ من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى است ؛ [به ولايت] على كه بنده من و وصىّ پيامبر من و جانشين پس از او ، و حجّت آشكار من بر خلق من است . اطاعت از او، مقرون به اطاعت از محمّد، پيامبرم، است و اطاعت از او و اطاعت از محمّد، مقرون به اطاعت از من . هر كه از او اطاعت كند، در واقع از من اطاعت كرده است و هر كه از او نافرمانى كند ، در حقيقت ، از من نافرمانى كرده است . من او را نشانه اى ميان خود و خلقم قرار دادم...» .
چون به غدير خم (سه ميل مانده به جحفه) رسيد ، پنج ساعت گذشته از روز ، جبرئيل عليه السلام با [پيامِ] عتاب و خطاب و محفوظ ماندن از گزند مردم، به نزد ايشان آمد وگفت : اى محمّد ! خداى عز و جل به تو سلام مى رساند و مى فرمايد : «هان، اى پيامبر ! ابلاغ كن آنچه را از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده است» در باره على ، «كه اگر نكنى، پيامش را نرسانده اى ، و خدا تو را از [گزند] مردم، نگاه مى دارد» .
آن عدّه از مسلمانان كه جلوتر حركت كرده بودند، به نزديك جحفه رسيده بودند ، كه پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد پيش افتادگان بر گردند ، و آنها را كه عقب مانده بودند ، در آن مكان (غدير خم)، متوقّف كرد تا على را به امامت بر مردم منصوب كند ، و آنچه را خداوند متعال در باره علما نازل كرده بود، به آنان ابلاغ نمايد ، و [جبرئيل] به او خبر داد كه خداوند عز و جل وى را از گزند مردم، حفظ مى كند .

صفحه از 187