بیعت - صفحه 121

۸۴.الفتوح :عمّار بن ياسر رو به على بن ابى طالب عليه السلام كرد و گفت : اى امير مؤمنان ! مردم داوطلبانه و رضايتمندانه با تو بيعت كردند . پس خوب است نزد اسامة بن زيد و عبد اللّه بن عمر و محمّد بن مسلَمه و حسّان بن ثابت و كعب بن مالك بفرستى و آنان را فرا بخوانى تا آنچه را مردم ، از مهاجر و انصار ، پذيرفتند ، بپذيرند [و بيعت كنند] .
على عليه السلام فرمود : «ما را به كسى كه به ما تمايلى ندارد ، نيازى نيست» .

۸۵.شرح الأخبارـ به نقل از عبد اللّه بن موسى بن قادم ـ :از سفيان ثورى شنيدم كه با بلندترين صدايش مى گفت : به خدا سوگند، من شك ندارم كه طلحه و زبير با على ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ بيعت كردند؛ امّا بيعتش را شكستند . به خدا سوگند كه آن دو در او هيچ [بهانه اى براى پيمان شكنى خود ]نيافتند ؛ نه عيبى در دين و نه خيانتى در اموال .

۸۶.الكافئةـ به نقل از حسن ـ :طلحه و زبير، داوطلبانه و بدون اجبار ، با على عليه السلام بر روى منبر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بيعت كردند .

7 / 4

سخنرانى گروهى از ياران امام عليه السلام ، پس از بيعت

۸۷.تاريخ اليعقوبىـ پس از بيان بيعت مردم با امام على عليه السلام ـ :گروهى از انصار بر خاستند و سخن گفتند . نخستين كسى كه سخن گفت، ثابت بن قيس بن شمّاس انصارى، خطيب انصار بود . او گفت : به خدا سوگند ـ اى امير مؤمنان ـ كه اگر آنان در حكومت، بر تو پيشى گرفتند، در دين، پيشى نگرفتند . اگر ديروز از تو پيش افتادند، تو امروز به آنان رسيدى . جايگاه تو پوشيده و منزلت تو ناشناخته نبود ، و آنها در آنچه نمى دانستند، به تو نيازمند بودند ، و تو با علمى كه دارى، به هيچ كس نيازمند نبودى و نيستى .
سپس خزيمة بن ثابت انصارى (همان ذو الشهادتين) بر خاست و گفت : اى امير مؤمنان ! ما براى اين كار خود، كسى جز تو را نيافتيم و بازگشت، جز به تو نبود ، و اگر راستش را در باره تو به خود بگوييم ، تو پيش ترينِ مردمان در ايمان ، و داناترينِ مردمان به خدا و نزديك ترينِ مؤمنان به پيامبر خدا هستى . هر آنچه [از امتياز و برترى كه] آنان دارند، تو دارى؛ ولى هر آنچه تو دارى، آنان ندارند .
صعصعة بن صوحان بر خاست و گفت : به خدا سوگند ـ اى امير مؤمنان ـ كه تو خلافت را آراستى و آن تو را نياراست ، و تو آن را رفعت بخشيدى و آن تو را رفعت نبخشيد ، و خلافت به تو نيازمندتر است تا تو به آن .
سپس مالك بن حارث اَشتر بر خاست و گفت : اى مردم ! اين مرد، وصىّ اوصيا و وارث علم پيامبران است و [در راه اسلام] بلاها چشيده و رنج ها كشيده است ؛ كسى است كه كتاب خدا به ايمان او ، و پيامبر خدا به بهشتى بودنش گواهى داده است . كسى است كه فضايل را به تمام و كمال، داراست ، و در پيش گامى او و دانش و فضلش، نه قبلى ها شك داشته اند و نه بعدى ها .
بعد ، عقبة بن عمرو بر خاست و گفت : او كسى است كه [در پرونده اش] روزى چون روز عقبه دارد و بيعتى چون بيعت رضوان . پيشواى هدايتگران است كه هرگز بيم ستم از او نمى رود ، و دانايى است كه هرگز بيم نادانى اش نيست .

ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج 3 ص457 (بخش پنجم/ فصل يكم : بيعت نور) .

صفحه از 187