بیعت - صفحه 169

۱۳۹.نهج البلاغه :مروان بن حكم در جنگ جمل اسير شد و از حسن و حسين عليهم السلام خواهش كرد كه نزد امير مؤمنان عليه السلام از او شفاعت كنند . آن دو در باره مروان با ايشان صحبت كردند و امام عليه السلام ، او را آزاد كرد . حسنين به امير مؤمنان عليه السلام گفتند : اجازه مى دهيد با شما بيعت كند، اى امير مؤمنان ؟
فرمود : «مگر پس از كشته شدن عثمان، با من بيعت نكرد ؟ مرا به بيعت او نيازى نيست ! آن دست، دستى يهودى است ؛ اگر با دستش با من بيعت كند، با نشيمنگاهش بيعت مى شكند . براى او حكومتى در پيش است كه [مدّتش] به اندازه اى است كه سگ، بينى خود را بليسد . او پدر چهار قوچ (حاكم) است و امّت از دست او و فرزندانش روز (/ مرگ) سرخى (/ خونبارى) خواهند ديد» .

۱۴۰.امام على عليه السلامـ در نامه اش به معاويه ـ :گويى دار و دسته ات را مى بينم كه بر اثر تاب نياوردن ضرباتِ پياپى و تحقّق قضاى الهى و كشته دادن هاى متوالى، مرا به كتاب خدا مى خوانند، در حالى كه يا كافرانى منكر كشته اند و يا بيعت كنندگانى بيعت شكن .

۱۴۱.امام على عليه السلامـ در پاسخ نامه معاويه ـ :امّا اين كه ميان خود و طلحه و زبير ، و ميان شاميان و بصريان فرق گذاشته اى ، به جان خودم سوگند كه همه در اين موضوع (بيعت) يكسان اند؛ زيرا بيعت با من، بيعتى فراگير است ، و نيكان در آن مستثنا نيستند و قابل تجديد نظر هم نيست .

۱۴۲.امام على عليه السلامـ در نامه اش به معاويه ـ :همان مردمى كه با ابو بكر و عمر و عثمان بيعت كردند، بر سر همان چيزى كه با آنان بيعت كردند، با من نيز بيعت نمودند. بنا بر اين، آن كه [در موقع بيعت با من] حضور داشته است، حق ندارد [ديگرى را] بر گزيند ، و آن كه حضور نداشته است، حق ندارد آن را رد كند. شورا تنها حقّ مهاجران و انصار است . اگر آنان در باره مردى توافق كردند و او را پيشوا خواندند، خشنودى خدا نيز در آن است . اگر كسى با بدگويى يا بدعت گذارى از توافق آنان خارج شد ، او را به راهى كه از آن خارج شده، باز مى گردانند ، و چنانچه نپذيرفت، با او به خاطر آن كه راهى جز راه مؤمنان در پيش گرفته است ، پيكار مى كنند ، و خداوند، او را بدانچه روى خود را به سوى آن كرده است، وا مى گذارد .

صفحه از 187