بیعت - صفحه 23

۴.مجمع البيانـ به نقل از ابو رافع، در بيان داستان پيامبر صلى الله عليه و آله كه فرزندان عبد المطّلب را جمع كرد ـ :ايشان، آنان را در شِعب گرد آورد... و سپس فرمود : «خداوند متعال به من فرمان داده است كه عشيره نزديكم را هشدار دهم ، و شما عشيره و طايفه من هستيد . خداوند، هيچ يامبرى را نفرستاد، مگر اين كه يكى از كسان او را به عنوان برادر و دستيار و وارث و وصى و جانشين وى در ميان كسانش قرار داد .
پس اينك، كدام يك از شما بر مى خيزد و با من بيعت مى كند تا برادر و وارث و دستيار و وصىّ من باشد و برايم به سان هارون نسبت به موسى باشد، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نيست ؟».
همگان خاموش ماندند . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «يا يكى از شما بر مى خيزد، يا اين كه اين مقامات به غير شما مى رسد. آن گاه قطعاً پشيمان خواهيد شد !».
پيامبر صلى الله عليه و آله سه بار، اين سخن را باز گفت ، و بار سوم، على عليه السلام برخاست و با پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت كرد و دعوتش را پذيرفت .

۵.شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديدـ به نقل از ابو جعفر اِسكافى ـ :در خبر صحيح، آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آغاز دعوت اسلام و پيش از آشكار شدن و انتشار آن در مكّه ، به على عليه السلام دستور داد غذايى تهيّه نمايد و فرزندان عبد المطّلب را دعوت كند . على عليه السلام غذا را آماده ساخت و آنان را دعوت كرد . آن روز، همه آمدند؛ امّا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، به خاطر سخنى [جسارت آميز] كه عمويش ابو لهب گفت ، هشدارشان نداد .
روز دوم نيز به على عليه السلام فرمود تا همانند آن غذا را تهيّه نمايد و ديگر بار، ايشان را دعوت كند . على عليه السلام غذا را آماده ساخت و ايشان را دعوت كرد و غذا را خوردند . آن گاه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با ايشان سخن گفت و آنان را به دين دعوت كرد و على را هم با آنان دعوت نمود؛ چرا كه او نيز از بنى عبد المطّلب است . سپس تضمين كرد كه هر كس از آنها، او را در گفته اش [يعنى اسلام] حمايت و يارى كند، وى را برادر دينى خويش ، و وصيّش بعد از وفاتش ، و جانشينش پس از خود، قرار دهد ؛ امّا همه آنان سكوت كردند و تنها على پاسخ او را داد و گفت : من تو را در آنچه آورده اى، يارى مى رسانم ، و از تو پشتيبانى مى نمايم و با تو بيعت مى كنم .
پيامبر صلى الله عليه و آله ، پس از آن كه از آنان ترك يارى ديد و از على، يارى ، از آنان نافرمانى ديد و از على، فرمان بردارى ، از ايشان خوددارى ديد و از على، پذيرش، فرمود : «اين، برادر و وصى و جانشين من پس از من است» .
آن جماعت، در حالى كه تمسخر مى كردند و مى خنديدند و به ابو طالب مى گفتند : «از پسرت فرمان ببر ، كه او را بر تو فرمان فرما ساخت!» برخاستند و رفتند .

ر . ك : دانش نامه اميرالمؤمنين عليه السلام : ج1 ص201 (بخش دوم : امام على عليه السلام با پيامبر صلى الله عليه و آله / فصل يكم : يارى پيامبر صلى الله عليه و آله در تبليغ) .

صفحه از 187