1159
منتخب ميزان الحكمه

حديث :

۵۹۵۸.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :روزى كه مى خواستند ابراهيم را به آتش افكنند، او را به سوى آتش بردند. چون چشمش به آتش افتاد، فرمود : خداوند ما را كافى است و او نيكو حمايتگرى است.

۵۹۵۹.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خداوند ، ابراهيم را به خليلى نگرفت مگر براى آنكه اطعام مى كرد و شب هنگام كه مردم خواب بودند، نماز مى گزارد.

۵۹۶۰.الدرّ المنثورـ به نقل از حسان بن عطيّه ـ: نخستين كسى كه در جنگ، لشكر را به جناح چپ و راست و قلب آرايش داد، ابراهيم عليه السلام بود و آن ، هنگامى بود كه براى جنگ با اسيركنندگان لوط عليه السلام رهسپار شد.

۵۹۶۱.امام باقر عليه السلام :خداوند عز و جل ابراهيم را خليل (خود)قرار داد ، چون دست ردّ به سينه هيچ كس نزد و از هيچ كس هم جز خداوند عز و جل چيزى نخواست .

۵۹۶۲.امام صادق عليه السلام :خداوند تبارك و تعالى ابراهيم عليه السلام را پيش از آنكه به پيامبرى برگزيند، به بندگى [خود ]گرفت و پيش از آنكه به رسولى برگزيندش به پيامبرى برگزيد و پيش از آنكه خليلش گرداند او را به رسولى برگزيد و پيش از آنكه امامش قرار دهد او را به خليلى گرفت و چون همه اين مقامات را برايش فراهم آورد، فرمود : «من تو را امام مردم قرار دادم» .

داستان ابراهيم عليه السلام در قرآن كريم :

ابراهيم عليه السلام در دوران طفوليت خود تا روزگار رسيدن به سنّ تشخيص، در حالت عزلت و به دور از محيط قوم خود زندگى مى كرد. سپس به ميان آنان آمد و نزد پدرش رفت، امّا ملاحظه كرد كه او و قومش بت مى پرستند. ابراهيم كه فطرتى پاك و سالم داشت و به سبب شهود حق و ارائه ملكوت اشياء از جانب خداوند به او و به طوركلّى به واسطه سخن حق و كردار شايسته، مؤيّد به تأييد الهى شده بود، اين كار پدر و قوم خود را نپسنديد.
با مردم درباره بت ها بحث مى كرد (انبياء / 56 ـ 51؛ شعراء / 77 ـ 69 و صافّات / 87 ـ 83) و با عدّه اى ديگر كه خورشيد و ماه و ستاره مى پرستيدند درباره اين پديده ها احتجاج و استدلال مى كرد تا جايى كه بطلان عقايد آنها را اثبات كرد و شايع شد كه او از بت ها و خدايان منحرف شده است. (انعام /82 ـ 74) . يك روز كه مردم براى انجام مراسم عبادى همگانى از شهر بيرون رفتند، ابراهيم به بهانه اينكه بيمار است، همراه آنان نرفت و در شهر ماند و به بتخانه رفت وهمه بت ها را خُرد كرد مگر بت بزرگ را كه شايد به سراغ آن بروند. وقتى مردم برگشتند و از بلايى كه به سر خدايانشان آمده بود با خبر شدند و از عامل اين كار جستجو وتحقيق كردند ، گفتند: شنيده ايم كه جوانى به نام ابراهيم از بت ها به بدى ياد مى كند.
لذا، ابراهيم عليه السلام را به انجمن خود احضار كردند و او را به حضور مردم آوردند، تا بلكه مردم شهادت دهند. آن حضرت را بازجويى كردند و گفتند : اى ابراهيم! آيا تو باخدايان ما چنين كرده اى؟ حضرت فرمود : آن بزرگترشان اين كار را كرده است، اگر سخن مى گويند، از آنها بپرسيد. ابراهيم بت بزرگ را سالم نگه داشته و آن را نشكسته بود و تبر را بر شانه يا نزديك شانه اش قرار داده بود، تا وانمود شود كه اين بت بزرگ بوده كه بقيه بت ها را شكسته است.
مردم گفتند : او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى كنيد. پس، آتشخانه اى ساختند و جهنّمى از آتش افروختند و در اين كار همگان مشاركت كردند و آن گاه ابراهيم را درآتش افكندند. امّا خداوند آتش را براى او خنك و بى گزند گردانيد و نقشه آنان را نقش بر آب كرد (انبياء/ 70 ـ 57؛ صافّات / 98 ـ 88).
بارى، پس از آنكه خداوند ابراهيم را از آتش نجات داد، آن حضرت شروع به دعوت به آيين حنيف و حق گراى توحيد كرد و شمار اندكى به آن حضرت ايمان آوردند . . .
ابراهيم عليه السلام و كسانى كه به او ايمان آورده بودند از قوم خود بيزارى جستند و ابراهيم خود نيز از آزر كه پدر خطابش مى كرد، امّا پدر حقيقى او نبود ۱ ، بيزارى جست و با همسر خود و لوط به سرزمين مقدّس مهاجرت كرد تا در آنجا بدون مزاحمت قوم بى فرهنگ و منحرف خود، به عبادت خداوند بپردازد (ممتحنه / 4؛ انبياء / 71). در اين جا بود كه خداوند سبحان به ابراهيم كه پير شده بود، به دنيا آمدن اسماعيل و اسحاق و همچنين يعقوب از صلب اسحاق را بشارت داد. پس از مدتى، ابتدا اسماعيل و بعد اسحاق به دنيا آمدند و خداوند وجود او و دو فرزندش و نوادگان او را پر بركت ساخت.
ابراهيم سپس، به فرمان پروردگارش راهى سرزمين مكه شد كه وادى اى بى آب و علف بود و كودك خردسالش، اسماعيل را در آنجا گذاشت و خودش به سرزمين مقدس بازگشت.
اسماعيل در سرزمين مكه نشو و نما يافت و گروهى از عرب هاى ساكن آنجا دورش جمع شدند و بدين ترتيب شهر مكه ساخته شد.
ابراهيم عليه السلام ، پيش از بناى مكّه و خانه كعبه و پس از آن، گاه گاهى به ديدن اسماعيل در سرزمين مكه مى رفت (بقره/ 126؛ ابراهيم / 41 ـ 35). او بعدا با كمك اسماعيل بيت اللّه الحرام را ساخت و آن نخستين خانه اى است كه از جانب خداوند براى مردم ساخته شد و خانه اى است بركت زا و مايه هدايت جهانيان. در آن، آياتى روشن و مقام ابراهيم هست و هر كه واردش شود، در امان است (بقره / 129 ـ 127 وآل عمران / 97 ـ 96). ابراهيم بعد از ساختن كعبه دستور حج را صادر كرد وآيين ها و مراسم مربوط به آن را تشريع نمود (حجّ / 30 ـ 26).
آن گاه خداوند به ابراهيم عليه السلام فرمان داد كه فرزندش اسماعيل را ذبح كند. پس، ابراهيم براى انجام مراسم حج با اسماعيل بيرون رفت و چون به جايگاه سعى رسيد، فرمود : پسركم، خواب ديدم كه تو را ذبح مى كنم. اسماعيل گفت : اى پدر! آنچه را كه به آن مأمورى انجام بده كه به خواست خدا مرا از شكيبايان خواهى يافت. پس از آنكه هر دو به فرمان الهى تن دادند و ابراهيم پسر را به پيشانى بر خاك افكند، ندا آمد كه اى ابراهيم! رؤياى خود را حقيقت بخشيدى و خداوند قربانى بزرگى را جانفداى اسماعيل كرد (صافّات / 101 ـ 107) .

1.اين مطلب را از دعايى كه در سوره ابراهيم از قول آن حضرت بيان شده است استفاده كرديم.


منتخب ميزان الحكمه
1158

الحديث :

۵۹۵۸.رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :اُتيَ بإبراهيمَ يَومَ النّارِ إلَى النّارِ ، فلَمّا أبصَرَها قالَ : حَسبُنا اللّهُ ونِعمَ الوَكيلُ . ۱

۵۹۵۹.عنه صلى الله عليه و آله :ما اتَّخَذَ اللّهُ إبراهيمَ خَليلاً إلّا لإطعامهِ الطَّعامَ ، وصَلاتِهِ باللَّيلِ والنّاسُ نِيامٌ . ۲

۵۹۶۰.الدرّ المنثور عن حَسّان بنِ عَطِيّةَ :أوّلُ مَن رَتَّبَ العَسكرَ في الحَربِ مَيمَنَةً ومَيسَرَةً وقَلبا إبراهيمُ عليه السلام ، لَمّا سارَ لقِتالِ الّذينَ أسَرُوا لُوطا عليه السلام . ۳

۵۹۶۱.الإمامُ الباقرُ عليه السلام :اتَّخَذَ اللّهُ عَزَّوجلَّ إبراهيمَ خَليلاً لأ نّهُ لَم يَرُدَّ أحَدا ، ولَم يَسألْ أحَدا غيرَ اللّهِ عَزَّوجلَّ . ۴

۵۹۶۲.الإمامُ الصّادقُ عليه السلام إنّ اللّهَ تباركَ وتعالى اتَّخَذَ إبراهيمَ عَبدا قَبلَ أن يَتَّخِذَهُ نَبيّا ، وإنّ اللّهَ اتَّخَذَهُ نَبيّا قَبلَ أن يَتَّخِذَهُ رَسولاً ، وإنّ اللّهَ اتَّخَذَهُ رَسولاً قَبلَ أن يَتَّخِذَهُ خَليلاً ، وإنّ اللّهَ اتَّخَذَهُ خَليلاً قَبلَ أنْ يَجعَلَهُ إماما ، فلَمّا جَمَعَ لَهُ الأشياءَ قالَ :«إنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إماما» . ۵

قِصّةُ إبراهيمَ عليه السلام فِي القرآنِ الكريمِ :

«كان إبراهيم عليه السلام ـ في طفوليّته إلى أوائل تمييزه ـ يعيش في معزل من مجتمع قومه ، ثمّ خرج إليهم ولحق بأبيه فوجده وقومه يعبدون الأصنام ، فلم يرتضِ منه ومنهم ذلك ...
يحاجّ القوم في أمر الأصنام (الأنبياء : 51 ـ 56 ، الشعراء : 69 ـ 77 ، الصافّات : 83 ـ 87) ويحاجّ أقواما آخرين منهم يعبدون الشمس والقمر والكوكب في أمرها حتّى ألزمهم الحقّ ، وشاع خبره في الانحراف عن الأصنام والآلهة (الأنعام : 74 ـ 82) حتّى خرج القوم ذات يوم إلى عبادةٍ جامعة خارجَ البلد واعتلّ هو بالسقم فلم يخرج معهم وتخلّف عنهم، فدخل بيت الأصنام فراغ على آلهتهم ضربا باليمين فجعلهم جُذاذا إلّا كبيرا لهم لعلّهم إليه يرجعون ، فلمّا تراجعوا وعلموا بما حدث بآلهتهم وفتّشوا عمّن ارتكب ذلك قالوا : سمعنا فتىً يذكرهم يقال له : إبراهيم .
فأحضروه إلى مجمعهم فأتوا به على أعين الناس لعلّهم يشهدون ، فاستنطقوه فقالوا : أأنت فعلت هذا بآلهتنا يا إبراهيم ؟ قال : بل فعله كبيرهم هذا فاسألوهم إن كانوا ينطقون ، وقد كان أبقى كبيرَ الأصنام ولم يجذّه ووضع الفأس على عاتقه أو ما يقرب من ذلك ؛ ليشهد الحال على أ نّه هو الذي كسر سائر الأصنام .
قالوا : حَرِّقوه وانصروا آلهتكم ، فبنوا له بنيانا وأسعروا فيه جحيما من النار ، وقد تشارك في أمره الناس جميعا وألقوه في الجحيم ، فجعله اللّه بَردا عليه وسلاما وأبطل كيدهم (الأنبياء : 57 ـ 70 ، الصافّات : 88 ـ 98) . . .
ثمّ لمّا أنجاه اللّه من النار أخذ يدعو إلَى الدين الحنيف دين التوحيد ، فآمن له شرذمة قليلة ...
ثمّ تبرّأ هو عليه السلام ومن معه من المؤمنين من قومهم ، وتبرّأ هو من آزر الذي كان يدعوه أبا ولم يكن بوالده الحقيقيّ ۶ ، وهاجر ومعه زوجته ولوط إلَى الأرض المقدّسة ليدعو اللّه سبحانه من غير معارض يعارضه من قومه الجفاة الظالمين (الممتحنة : 4 ، الأنبياء : 71). وبشّره اللّه سبحانه هناك بإسماعيل وبإسحاق ومن وراء إسحاق يعقوب ، وقد شاخ وبلغه كبر السنّ فولد له إسماعيل ثمّ ولد له إسحاق ، وبارك اللّه سبحانه فيه وفي ولدَيه وأولادهما .
ثمّ إنّه عليه السلام بأمر من ربّه ذهب إلى أرض مكّة ـ وهي وادٍ غير ذي زرع ـ فأسكن فيه ولده إسماعيل وهو صبيّ ورجع إلَى الأرض المقدّسة ، فنشأ إسماعيل هناك ، واجتمع عليه قوم من العرب القاطنين هناك ، وبُنيت بذلك بلدة مكّة .
وكان عليه السلام ربّما يزور إسماعيل في أرض مكّة ، قبل بناء مكّة والبيت وبعد ذلك (البقرة : 126 ، إبراهيم : 35 ـ 41) . ثمّ بنى بها الكعبة البيت الحرام ، بمشاركة من إسماعيل . وهي أوّل بيت وُضع للناس من جانب اللّه مباركا وهُدىً للعالمين، فيه آيات بيّنات مقام إبراهيم ومن دخله كان آمنا (البقرة : 127 ـ 129 ، آل عمران : 96، 97) وأذّنَ في الناس بالحجّ ، وشرّع نسك الحجّ (الحجّ : 26 ـ 30) .
ثمّ أمره اللّه بذبح ولده إسماعيل عليه السلام فخرج معه للنُّسك، فلمّا بلغ معه السعي قال : يا بُنيّ إنّي أرى في المنام أ نّي أذبحك ، قال : يا أبتِ افعلْ ما تُؤمر ستجدني إن شاء اللّه من الصابرين ، فلمّا أسلما وتَلَّه للجبين نودي أن : يا إبراهيم ، قد صدّقتَ الرؤيا ، وفداه اللّه سبحانه بذِبح عظيم (الصافّات : 101 ـ 107) . ۷

1.كنز العمّال : ۳۲۲۸۸ .

2.علل الشرائع : ۳۵/۴ .

3.الدرّ المنثور : ۱/۲۸۲ .

4.علل الشرائع : ۳۴/۲ .

5.الكافي : ۱/۱۷۵/۲ .

6.وقد تقدّم استفادة ذلك من دعائه المنقول في سورة إبراهيم . (كما في هامش المصدر).

7.تفسير الميزان : ۷ / ۲۱۵ .

  • نام منبع :
    منتخب ميزان الحكمه
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1380
    نوبت چاپ :
    اوّل
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/45349
تعداد بازدید : 418281
صفحه از 1425
پرینت  ارسال به