۳۷۶.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه مى خواهد دانش آدم را ببيند و بينش نوح و بردبارى ابراهيم و زهد يحيى بن زكريا و قدرت موسى بن عمران را، به على بن ابى طالب بنگرد.
۳۷۷.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :على، سرور مؤمنان است.
۳۷۸.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :على، ستون دين است.
۳۷۹.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :هر كه على را بيازارد مرا آزرده است.
۳۸۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :على مهتر مؤمنان است و مال و ثروت، مهتر منافقان.
۳۸۱.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حقّ على بر اين امّت همچون حقّ پدر است بر فرزندش .
۳۸۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :على بن ابى طالب، رازدار من است.
۳۸۳.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :على و شيعيان او همان رستگارانِ در روز رستخيزند.
۳۸۴.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :ياد و ذكر على، عبادت است.
۳۸۵.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دست من و دست على در [ اجراى ]عدالت يكسان است.
2 ـ فضايل امام على عليه السلام از زبان او
123 ـ دانش امام على عليه السلام
۳۸۶.امام على عليه السلامـ در خطبه اى، پس از آن كه مردم با او به عنوان خليفه بيعت كردند ـفرمود : اى مردم! پيش از آن كه مرا از دست دهيد از من بپرسيد . از من سؤال كنيد ؛ زيرا دانش اولين و آخرين نزد من است. سوگند به خدا كه اگر بر مسند داورى تكيه زنم ميان پيروان تورات بر اساس تورات آنان داورى مى كنم و ...
[آن گاه فرمود :] از من بپرسيد پيش از آن كه مرا از دست دهيد. سوگند به آن كه دانه را شكافت و انسان را آفريد اگر از آيه آيه قرآن از من بپرسيد به شما خواهم گفت كه چه وقت و درباره چه كسى نازل شده است.
۳۸۷.امام على عليه السلام :دانشى در سينه نهان دارم كه اگر آن را آشكار سازم همچون ريسمانهاى دلوِ آويخته در چاهى عميق به لرزه درمى آييد.
124 ـ مظلوميت امام على عليه السلام
۳۸۸.امام على عليه السلام :از همان زمان كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رحلت كرد همواره مظلوم بوده ام.
۳۸۹.امام على عليه السلام :ظلمى كه به من رسيده به احدى از مردم نرسيده است.
۳۹۰.امام على عليه السلام :من فكر مى كردم كه والى بر مردم ستم مى كند اما اكنون مى بينم كه مردم بر والى ستم روا مى دارند.
۳۹۱.امام على عليه السلامـ وقتى به وى گفته شد: تو به اين امر (خلافت) حريصى ـفرمود : به خدا قسم كه شما حريص تريد و دورتر (نالايق تر)، و من سزاوارترم و نزديكتر (لايق تر و شايسته تر يا در خويشاوندى با پيامبر نزديكتر). من، در حقيقت، حقّ خود را طلبيده ام و شما مانع رسيدن من به آن مى شويد ... خدايا! من در برابر قريش و ياوران قريش از تو يارى مى طلبم؛ زيرا آنان پيوند خويشاوندى مرا بريدند، منزلت والاى مرا خرد شمردند و براى ستيز با من بر سر امرى (خلافت) كه از آنِ من است، همداستان شدند. ۱