149
فصلنامه علوم حديث ۲۷

مقصود آن است كه آنچه را شما بيان كرديد صحيح و مورد رضايت خداوند است، اما معلوم نيست كه خداوند همين مقدار را از تمام مردم خواسته است».

درونه حديث:

الف - توحيد:

۱.«انى أقول إنّ اللّه تعالى واحد ليس كمثله شى ء».

۲.«خارج من الحدّين حدّ الابطال و حدّ التشبيه».

۳.«إنّه ليس بجسم و لا صورة و لا عرض و لا جوهر، بل هو مجسِّم الأجسام و مصوِّر الصور و خالق الأعراض و الجوهر و رب كل شى ء و مالكه و خالقه و جاعله و محدثه».

ب - نبوت:

۴.«و أنّ محمّداً عبده و رسوله خاتم النبيين فلا نبيّّ بعده إلى يوم القيامة و أنّ شريعته خاتمة الشرايع فلا شريعة بعدها إلى يوم القيامة».

ج - امامت:

۵.«و أقول إنّ الإمام والخليفة و ولى الأمر بعده اميرالمؤمنين على بن أبي طالب(ع) ثمّ الحسن ثمّ الحسين ثمّ على بن الحسين ثمّ محمّد بن علي ثمّ جعفر بن محمد ثمّ موسى بن جعفر ثمّ على بن موسى ثمّ محمد بن على ثم انت يا مولاى. فقال على(ع): و من بعدي الحسن ابنى، فكيف للناس بالخلف من بعده؟ قال قلت: و كيف ذلك يا مولاى؟ قال: لأنّه لايرى شخصه و لا يحلّ ذكره باسمه حتى يخرج فيملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً».

د - معراج و معاد

۶.«و أقول إنّ المعراج حق و المسألة في القبر حق و إنّ الجنة حق و النار حقّ والصراط حقّ و الميزان حقّ و إن الساعة آتية لا ريب فيها و ان اللّه يبعث من في القبور».


فصلنامه علوم حديث ۲۷
148

توحيد افعالى است كه به دليل اهميت فوق العاده آن و در برابر اشاعره كه افعال قبيح و زشت را به خداوند نسبت مى دادند، به صورت مستقل ذكر شده است. و اما توحيد صفاتى از صفات ثبوتى يا سلبى بحث مى كند كه مربوط به ذات مقدس است و اتحاد و عينيت با آن دارد و ذات براى اتصاف به آنها نياز به چيزى ندارد و ذات مقدس هميشه آنها را داراست، چه موجودى و مخلوقى آفريده شده باشد يا خير، ولى عدل چون از وضع و كيفيت قرارگرفتن اشيا انتزاع مى شود، مؤخر از ذات بوده و صفت فعل به شمار مى رود و لذا داخل در بحث توحيد صفاتى نيست.
ممكن است براى بيان تعداد اصول دين گفته شود كه اصول دين به دو بخش كليات و جزئيات تقسيم مى شوند. كليات اعتقادات عبارت اند از: توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد. جزئيات اعتقادات عبارت است از: شناخت اسماء الهى، نفى جبر و اختيار، قضا و قدر، سؤال و فشار قبر، اعتقاد به فرشتگان، اعتقاد به كتب آسمانى، عصمت انبيا و امامان(ع)، علم غيب و معجزات، معراج، رجعت، احباط و تكفير و صدها مسئله ديگر از اين قبيل».
ايشان در جاى ديگرى از آن مقاله درباره حديث عرض دين چنين مى نويسند:
«به نظر نگارنده، حديث عرض دين حضرت عبدالعظيم از جهت اعتقادات نه جامع است و نه مانع ؛ يعنى برخى از مسائل اعتقادى است كه جزء كليات اعتقادات است و هر كس بايد به آن معتقد باشد، درحالى كه در اين حديث شريف بيان نشده است. برخى از مسائل اعتقادى نيز كه در آن آمده مسائلى است كه مربوط به جزئيات اعتقادات است و اگر كسى برخى از آنها را ندانسته و لذا اعتقاد نداشته باشد، خللى به دين و عقيده او وارد نمى شود. در آينده هر دو قسم را در اين حديث مورد بحث قرار مى دهيم.
اما تقرير امام معصوم(ع) راجع به كلام عبدالعظيم به دليل اين است كه ايشان آنچه را ذكر كرد صحيح است و در دين مورد رضاى خداوند است و اما راجع به امورى كه جناب عبدالعظيم ذكر نكرده، آيا آنها جزء دين نيستند، از اين جهت حديث ساكت است؛ همچنان كه وقتى مى فرمايد: اين دين خداوند است كه براى بندگان خود پسنديده است،

تعداد بازدید : 12115
صفحه از 237
پرینت  ارسال به