197
تفسير نورٌ علي نور ج1

231. «وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللّهِ هُزُواً...»

روض الجنان:... و اين قول آن كس بود كه گويد: ثلاثٌ جدُّها جِدٌّ وهزْلُها جِدٌّ: النكاح و الطّلاقُ والْعِتاق. و اين به‏نزديك ما درست نيست، بل اين همه محتاج باشد به عزيمت و عقد نيّت، چه اگر اين معانى در حال سهو و نوم و سكر و جنون و احوالى كه در آن احوال از مرد درست نبود نيّت كردن در وجود آيد واقع نبود، و خبرى آوردند، و آن سه را پنج كردند به رجعت و نذر، و اين به‏نزديك ما درست نيست.*
وطلاق بر وجهى نامشروع، طلاق بدعت باشد، و آنچه بدعت باشد واقع نبود به موقع صحّت. و كلبى گفت: مراد به آيات الله: است، «فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيح
بِإِحْسانٍ»
و اين نوعى تعذيب باشد**، و خداى تعالى نهى مى‏كند از اين. ۱
390. علامه شعرانى: * مگر آنكه لفظى از گوينده صادر گردد و امارتى كه دلالت بر هزل باشد از او معلوم نبود و خود دعوى كند لغو گفتم، از او مسموع نيست. ۲
391. ** يعنى نگاهداشتن و رها كردن نوعى تعذيب است. ۳

1.روض الجنان، ج ۳، ص ۳۸۲.

2.روح الجنان، ج ۲، ص ۲۴۱.


تفسير نورٌ علي نور ج1
196

230. «فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتّى تَنْكِحَ زَوْجاً غَيْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يَتَراجَعا إِنْ ظَنّا أَنْ يُقِيما حُدُودَ اللّهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ»

روض الجنان: ...چون در طلاق به دو بار رفته باشد، و سوم بر اين وجه با اِستِكْمال شرايط حاصل آيد، مرد را روا نبود كه با سر او شود تا او شوهرى ديگر نكند. ۱
388. علامه شعرانى: با سر او شدن و به سر او رفتن به معنى رجوع كردن است. ۲
روض الجنان: مجاهد گفت: مراد آن است كه اگر دانند كه نكاح آن نه بر تَدْليس است، و مراد به تَدْليس اينجا تحليل است، يعنى حِلَّه... ۳ .
389. علامه شعرانى: «حِلَّه» لفظى است در آن عهد متداول بود مانند «أنزَلَهُ» و از آن عقد محلّل مى‏خواستند.
مسلمانان خلاف كردند در نكاح محلّل به علت آنكه زن سه طلاقه وقتى بر شوهر اول حلال مى‏شود كه به قصد نكاح دايم زوجه ديگرى شود و آن شوهر به صرافت
طبع زن را طلاق دهد. اما آن را كه به قصد حلال كردن عقد كنند البته نيت دوام ندارد و اگر از زن پرسند تو راضى هستى الى الابد زوجه محلّل باشى گويد راضى نيستم و اگر محلّل پس از عقد و مقاربت طلاق ندهد او را ملامت مى‏كنند كه خلاف عهد كرده و اگر نيت دوام داشته باشند بر محلّل ملامت روا نباشد، و آن عقد كه به لفظ گويند و معنى را قصد نكنند تدليس است و تدليس صحيح نيست. و حق آن است كه در ظاهر چون لفظ نكاح دلالت بر دوام كند عقد صحيح است و زن و محلّل خود مسؤول نيت خويشند اگر زن بينها و بين الله داند كه به نكاح دايم با محلّل راضى نبوده عقد باطل است و تحليل واقع نشده و اگر چنان داند كه به زوجيت محلّل راضى است عقد صحيح است و محلّل همچنين و آنكه به وكالت عقد كرده و طلاق داده است مسؤول صحت آن نيست. والعقود تابعةٌ لِلقُصود. ۴

1.روض الجنان، ج ۳، ص ۲۷۸.

2.روح الجنان، ج ۲، ص ۲۳۸.

3.روض الجنان، ج ۳، ص ۲۸۰.

4.روح الجنان، ج ۲، ص ۲۳۹.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 65078
صفحه از 724
پرینت  ارسال به