231. «وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللّهِ هُزُواً...»
روض الجنان:... و اين قول آن كس بود كه گويد: ثلاثٌ جدُّها جِدٌّ وهزْلُها جِدٌّ: النكاح و الطّلاقُ والْعِتاق. و اين بهنزديك ما درست نيست، بل اين همه محتاج باشد به عزيمت و عقد نيّت، چه اگر اين معانى در حال سهو و نوم و سكر و جنون و احوالى كه در آن احوال از مرد درست نبود نيّت كردن در وجود آيد واقع نبود، و خبرى آوردند، و آن سه را پنج كردند به رجعت و نذر، و اين بهنزديك ما درست نيست.*
وطلاق بر وجهى نامشروع، طلاق بدعت باشد، و آنچه بدعت باشد واقع نبود به موقع صحّت. و كلبى گفت: مراد به آيات الله: است، «فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيح
بِإِحْسانٍ» و اين نوعى تعذيب باشد**، و خداى تعالى نهى مىكند از اين. ۱
390. علامه شعرانى: * مگر آنكه لفظى از گوينده صادر گردد و امارتى كه دلالت بر هزل باشد از او معلوم نبود و خود دعوى كند لغو گفتم، از او مسموع نيست. ۲
391. ** يعنى نگاهداشتن و رها كردن نوعى تعذيب است. ۳