154. «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْواتٌ...»
روض الجنان:علما در تفسير آيت و احوال شهدا خلاف كردند.
عبداللهِ عبّاس و حسنِ بصرى گفتند: ايشان زندهاند بأرْواحِهمْ واَجْسادِهِمْ، بامداد و شبانگاه روزى به ايشان مىرسد، و ايشان خرّماند به آنچه خداى به ايشان مىدهد، چنانكه در دگر آيت فرمود: مِنْ قَوْلِهِ: «يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ» .
و بعضى دگر گفتند: ارواح ايشان زنده باشند، و روزى برايشان عرض مىكنند به بامداد و شبانگاه، چنانكه بر ارواح آل فرعون آتش عرضه مىكنند، في قَوْلِهِ: «النّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا...»۱ ، و علما و محقّقان بيشتر بر قول اوّلند.
و امّا در اخبار لفظ ارواح آمد* چنانكه روايت كرد عبداللهِ عبّاس كه رسول عليهالسلام در ذكر شهداى اُحد گفت: اَرْواحُهُمْ في اَجْوافِ طَيْرٍ خُضْرٍ تَرِدُ اَنْهارَ الْجَنَّةِ وتَأْكُلُ مِنْ ثِمارِها وتَأوي إلى قَناديلَ مِنْ ذَهَبٍ في ظِلِّ الْعَرْشِ، گفت: ارواح ايشان در حوصله مرغان سبز باشد.** كه از جويهاى بهشت آب خورند و از ميوههاى بهشت خورند، و با قنديلهاى بهشت شوند كه آويخته در سايه عرش،... . ۲
180. علامه شعرانى: * اعتماد بر همين بايد كرد كه در اخبار وارد شده است؛ زيرا كه اجساد شهدا و غير شهدا بايد در قيامت زنده شوند و پيش از آن حيات ظاهرى ندارند. ۳
181. ** اين روايت در اخبار ما تكذيب شده است. و فرمودند روح مؤمن شريفتر
از آن است كه در چينهدان مرغ قرار گيرد بلكه در بدنى است همانند بدن خود. ۴
روض الجنان: و بعضى ديگر گفتند: مراد به حيات ايشان آن است كه، ذكر ايشان و نام ايشان در دنيا بماند، و به مثابت آن باشد كه زنده باشند. و ظاهر آيت دليل قول اوّل مىكند كه حق تعالى مىگويد: «بَلْ اَحْياءٌ» ، و معنى آن است كه: بَلْ هُمْ اَحْياءٌ، و در دگر آيت تصريح كرد به ذكر آنكه: روزى مىخورند، شادمانهاند به آنچه خداى به ايشان مىدهد، و اين لايق نباشد به روح بى جسم. ۵
182. علامه شعرانى: در تفسير بيضاوى گويد: در اين آيه دلالت است بر آنكه ارواح جوهرند قائم به ذات خود غير آنچه حس مىشود اعنى غير بدن و پس از بدن باقى مىماند با صفت ادراك و جمهور صحابه و تابعين بر اين قولند و آيات و سنن بر آن دلالت دارد. و بنابراين تخصيص شهدا براى آن است كه به خداوند تعالى نزديكترند و به حجت و كرامت آنها بيشتر. ۶ انتهى.
و ما گوييم: صحابه و تابعين و ساير علماى منقول اصطلاح جوهر مجرد و امثال آن را به كار نمىبردند اما عمل و رفتار و عقايدشان دلالت بر آن دارد كه روح را جوهر مستقل مىدانند، چون همه براى مردگان خيرات مىكردند و قرآن مىخواندند و در روايات ترغيب به آن شده و هيچ كس با بدن مردگان معامله زنده نمىكرد؛ پس براى او نوعى حيات ديگر قائل بودند. مثلاً قبر را گرم نمىكنند كه مرده در زمستان سرما نخورد يا غذا براى او در قبر نمىگذارند و باز معتقدند خداوند بكرة و عشيّا به آنها غذا مىدهد پس مقر بودند نوع غذاى آنها طور ديگر است و معتقد بودند كه پيغمبر صلىاللهعليهوآله سعدِ معاذ را ديد با حورى معانقه مىكند و خودشان نمىديدند پس حيات او را نوع ديگر غيرِ حياتِ دنيوى مىدانستند. وهكذا. ۷
1.غافر (۴۰): ۴۶.
2.روض الجنان، ج ۲، ص ۲۳۷.
3.روح الجنان، ج ۱، ص ۳۷۷.
4.روض الجنان، ج ۲، ص ۲۳۸.
5.انوار التنزيل، ج ۱، ص ۹۱.
6.روح الجنان، ج ۱، ص ۳۷۸.