27
تفسير نورٌ علي نور ج1

تفسير نورٌ علي نور ج1
26

ب) تدريس ۱

آية الله شعرانى به قدرى مطالب عالى علمى را تنزّل مى‏دادند تا همگان بتوانند از مواهب دانش كه خدا نصيب ايشان كرده بهره‏مند گردند و شاگردان آن عالم عالى‏قدر با مثالهايى كه به خود استاد اختصاص داشت مطالب علمى را به خوبى درك مى‏كردند و اين نه تنها در حوزه‏هاى درسى بود بلكه درس تفسير سيّارى شروع كرده بودند كه جنبه تبليغى نيز داشت و پس از نماز جماعت مى‏آمدند و ايشان را از مسجد مى‏بردند در آن جلسه سيّار كه اهل فضل نيز شركت داشتند. شبهات افراد را پاسخ قاطع داده، با مثالهاى مناسب بيان مى‏كردند و راستى كه استاد اگر از نظر شخصى، يك نفر ولى از حيث شخصيت و ديدگاه خرد هزاران بيش بود:
از شمار دو چشم يك تن كموز شمار خرد هزاران بيش

ج) تأليف

آنچه آيندگان دست مايه قضاوت درباره آگاهى و ميزان دانش يك شخص قرار مى‏دهند نوشته‏ها و انديشه‏هايى است كه از او بر جاى مانده است و در مورد علامه شعرانى و در اهميت آثار گرانسنگ قلمى ايشان به اين كلام از استاد آية الله حسن‏زاده آملى بسنده مى‏كنيم كه فرمودند: «آثار آية الله شعرانى را بايد در عداد كرامت به حساب آورد».
آنچه در ذيل آمده فهرستى است از آن آثار جاويدان كه عمدةً از كتاب چهره درخشان نقل مى‏كنيم:
1. اصطلاحات فلسفى (فلسفه اولى يا مابعد الطبيعة). تهران، كتابخانه و چاپخانه دانش، 1316، 45 صفحه، رقعى، كتابى است مشتمل بر مهم‏ترين اقوال فلاسفه اروپا در الهيات و تجرد نفس و تطبيق اصطلاحات آن.
2. تجويد قرآن مجيد. تهران، كتابفروشى اسلاميه، 1351، 84 صفحه، جيبى. كه يكى از بهترين و مفيدترين تجويدهاست كه براى قرآن مجيد نوشته شده است. ۲
3. تحقيق و تصحيح جامع الرّواة كه به امر حضرت آية الله العظمى بروجردى (اعلى الله مقامه) پس از زحمات و دقت كامل استاد به زيور طبع آراسته گرديد.
4. ترجمه الامام على صوت العدالة الانسانيه با انتقاد از لغزشهاى نويسنده آن.
5 . ترجمه رساله علوم و صناعات فارابى (ناتمام).
6. ترجمه نفس المهموم مرحوم محدث متبحر حاج شيخ عباس قمى (اعلى الله مقامه) به نام دمع السّجوم كه احاطه استاد را در طرز ترجمه و تحقيق در تاريخ نشان مى‏دهد و در مقدمه خواندنى آن نوشته‏اند: «من اين كتاب را براى ذخيره معادم نگاشتم». و در آن علم داشتن امام را به جريان شهادت در كربلا در پاورقى صفحه 88 بيان مى‏فرمايند. و خودشان نوشته‏اند: «چون ديدم بهترين كتاب است كه در تاريخ كربلا تاكنون نوشته شده آن را ترجمه كردم». و اظهار نظرهاى ايشان در اين كتاب نشان مى‏دهد كه تنها در كتب استدلالى مقام علمى نشان داده نمى‏شود بلكه از چشمه علم در همه جا دانش مى‏جوشد و عالم وقتى سكوت كند درياى عميق و وقتى تكلم كند و يا قلم به دست بگيرد درياى مواج است.
7. ترجمه و شرح دعاى عرفه امام حسين عليه‏السلام كه با كتاب فيض الدموع مرحوم بدايع نگار چاپ شده است.
8 . ترجمه و شرح مفصل صحيفه كامله سجاديه به فارسى كه با پنجاه صفحه ملحقات چاپ شده است.
9. ترجمه و شرح منظومه مرحوم حاجى سبزوارى به فارسى (ناتمام).
10. تصحيح كتاب ابى الجعد يا مسند الرضا يا صحيفة الرضا عليه‏السلام به روايت شيخ طبرسى؛ اين كتاب همراه با نثر اللئالى و طب الأئمة به امر آية الله العظمى بروجردى رحمه‏الله، در سال 1377 ق به چاپ رسيد.
11. تصحيح و حواشى مفيد بر تفسير صافى در 2 جلد.
12. تعليقات عالمانه بر شرح اصول كافى ملا صالح مازندرانى در 12 جلد.
13. تعليقات بر وسائل الشيعه از جلد شانزدهم تا بيستم.
14. تعليقات و حواشى و مقدمه بر تفسير كبير منهج الصادقين اثر ملا فتح الله كاشانى در 10 جلد. فارسى.
15. تعليق و حواشى كتاب وافى مرحوم فيض كاشانى در سه جلد.
16. تعليقاتى بر زيج بهادرى كه البته تعليقات آن اندك است اما شاگرد برجسته و وارسته ايشان حضرت استاد آية الله حسن زاده آملى يك دوره كامل آن را شرح كرده‏اند.
17. تعليقات بر كتاب محمد پيامبر و سياستمدار تأليف مونت گومرى وات.
18. تعليقه و مستدرك تشريح الافلاك در اشاره به هيئت جديد موافق با زيج هندى. تهران، اسلاميه، 1378 ق، 28 + 3 صفحه.
19. تصحيح جلد اول و سوم نفائس الفنون و عرائس العيون با مقدمه و حاشيه.
20. حاشيه رسائل شيخ اعظم انصارى (عليه الرحمه) به فارسى.
21. چند كتاب مستقل فقهى به فارسى درباره طهارت، صلات، اطعمه، و ديات.
22. حاشيه بر ارشاد القلوب ديلمى؛ اين كتاب پيش‏تر يكى از متون درسى حوزه در فن اخلاق به شمار مى‏رفت؛ از اين رو مرحوم شعرانى آن را احيا و تصحيح كرد و بر آن حواشى سودمندى نگاشت.
23. حاشيه بر مجمع البيان در ده جلد با تصحيح و اعراب اشعار و توضيح آنها.
24. حاشيه كبيره بر قواعد.
25. راه سعادت (اثبات نبوت خاتم الانبيا و حقانيت دين اسلام)، تهران، كتابفروشى صدوق، 1391 ق، 300 ص، رقعى. اين كتاب در ردّ شبهات معاندين دين و مخصوصاً يهود و نصارا است و در آن تسلط استاد به زبان عبرى نشان داده مى‏شود. در مقدمه اين كتاب آمده است:
علماى ما پيش از اين هم كتب بسيار تأليف كرده‏اند مانند مفتاح النبوه همدانى و سيف الامه فاضل نراقى و اظهار الحق علامه هندى و نصرة الدين حاجى كريم خان كرمانى و منقول الرضا فى رد اليهود تأليف ميرزا محمد رضا كه از احبار يهود بود و اسلام آورد، و انيس الاعلام از فخر الاسلام كه او نيز از كشيشان نصارا بود و به دين اسلام درآمد و كتب ديگر كه ذكر آنها موجب تطويل است. اما مردم عهد ما را همت مطالعه كتابهاى بزرگ و طولانى نيست و نسخ و تجديد طبع آنها غالباً دشوار است و مردم غالباً با عبارات ساده و مختصر مأنوس‏ترند و از كتب طولانى و عبارات مغلق ملول مى‏شوند،
لذا من مهمات مباحث آن كتب را برگزيده با مطالب بسيار ديگر در اين مختصر آوردم و در هر باب به يكى دو مطلب قناعت كردم تا ملال نياورده و خواننده بدان رغبت كند و آن را راه سعادت ناميدم، نفع الله به و بأمثاله.
26. رساله در شرح شكوك الصلاة من العروة الوثقى.
27. رساله‏اى در درايه. ۳
28. رساله‏اى در اعتقادات، مانند اعتقادات صدوق و مفصل‏تر از آنكه در ابتداى شرح اصول كافى چاپ شده است.
29. شرح تبصره علاّمه حلّى (اعلى الله مقامه) كه متن فقهىِ مستقل، عالى و با ديدى جديد و نو از نظر مسائل روز به فارسى است در دو جلد.
30. شرح تجريد در علم كلام به فارسى كه شرح الشرح است و بيان دو عالم بزرگ خواجه نصيرالدين طوسى و شاگرد عاليقدرش علامه على الاطلاق (قدّس سرّهما).
31. شرح كفايه در اصول بر طريقه قال ـ اقول كه با عبارات واضح و روشن بر تفسير مقاصد آن اكتفا شده است.
32. فقه فارسى مختصر كه به صورت تعليمات دينى منتشر شده است.
33. كتاب المدخل الى عذب المنهل در اصول كه اخيراً به همت آية الله استادى چاپ شده است.
34. كتابى در تراجم (چاپ نشده).
35. چاپ متجاوز از 60 نوع قرآن به قطعهاى مختلف كه با دقت نظر استاد در خود آيات و ترجمه آنها و تصحيح و اعراب گذارى و رسم الخط طبق منابع معتبر.
36. مقدمه بر كتاب وقايع السنين والاعوام مرحوم سيد عبدالحسين خاتون آبادى، تهران، اسلاميه، 1352.
37. مقدمه و تصحيح منتخب التواريخ مرحوم ملا هاشم خراسانى.
38. مقدمه و تصحيح و تحقيق كشف الغمه و شرح حال مؤلّف آن على بن عيسى اربلى.
39. مقدمه و تصحيح و تعليقات بر روضة الشهداء تأليف ملا حسين واعظ كاشفى، چ 4، تهران،
اسلاميه، 1371، 440 صفحه.
40. مقدمه و حواشى محققانه بر اسرار الحكم مرحوم حاج ملا هادى سبزوارى در يك جلد (تهران، 1380 ق، كتابفروشى اسلاميه).
41. مقدمه و حواشى و تصحيح تفسير ابوالفتوح كه استاد دامن همت به كمر زدند و در اين تفسير كلمه‏اى غير مفهوم از نثر و نظم، عربى، فارسى، آيه، روايت و آنچه در تفسير بود باقى نگذاشتند مگر اينكه اشكال آن را برطرف كرده و در 12 جلد طبع و نشر گرديد.
42. مناسك حج مشتمل بر واجبات حج تمتع و عمره و اقسام حج كه با حواشى 9 نفر از مراجع تقليد چاپ و منتشر شد.
43. نثر طوبى يا دائرة المعارف لغات قرآن مجيد به ترتيب حروف تهجّى كه جامع و بى‏نظير است و چنين خدمتى سابقه نداشته است. دو جلد در يك مجلد، ج 1، 358 ص؛ ج 2، 604 ص. وزيرى. تهران، كتابفروشى اسلاميه.
44. هيئت فلاماريون كه از فرانسه به فارسى ترجمه كرده‏اند و احاطه استاد را به زبان علمى فرانسه نشان مى‏دهد.

مؤلّفات شيخ ابوالفتوح رازى

معروف ترين مؤلّفات شيخ ابو الفتوح رازى همين تفسير شريف است و نام آن
روح الجنان و روح الجنان است؛ يعنى نسيم خوش بهشت و جان دل. و چون بى‏شكل و اعراب نويسيم دو كلمه مشابه باشند و در آن توهّم تكرار رود و اين جناسى شيرين و صنعتى دل نشين است از صنايع بديع كه آن مرد اديب و باذوق چنين نام عجيب براى اين تفسير عجيب برگزيده است و سليقه به كار برده نظير آنكه تأليفى ديگر كرده است در شرح شهاب الأخبار به نام روح الأحباب و روح الألباب يعنى خوشى و آسايش دوستان و جان خردها. و رَوْح اوّل در نام هر دو كتاب به فتح «راء» است و سكون «واو»، هم به معناى آسايش آمده است و هم به معناى باد نرم و روح. دوم به ضمّ «راء» به معناى جان است و جِنان اوّل به كسر «جيم» جمع «جَنّة» و جَنان دوم به فتح «جيم» به معناى دل. و به تصرف بعض ناسخان نام تفسير در بعض كتب تصحيف شده و روض الجنان نوشتند، چون از لطف اين جناس بى خبر بودند و روح الجنان را تكرار پنداشتند و اين گونه تصحيف از ناسخان بسيار اتفاق افتد كه كلمه غير مأنوس را به كلمه مأنوس تبديل مى‏كنند و از تكرار كلمه هر چند لازم باشد احتراز مى‏جويند و من خود از مكتوبات خويش بسيار ديده‏ام.
و در رجال ابوعلى مسمى به منتهى المقال در نام حسين بن على بن محمد آن را روض الجنان و روح الجنان آورده است به نقل از فهرست شيخ منتجب الدين ۴ و در باب كُنى چون ذكر ابوالفتوح كرده روح الجنان و روح الجنان به نقل از معالم العلماء ابن شهر آشوب، ۵ و در امل الآمل هم چنين به نقل از دو كتاب، ۶ و صحيح همان است
كه در معالم العلماء گفته است و در فهرست شيخ منتجب الدين تصحيف راه يافته؛ چنان‏كه در بعضى نسخ آن اصلاً كلمه روح الجنان را حذف كرده و به روض الجنان اكتفا كردند و مقصود كاتب اين بوده كه لفظ جنان تكرار نشود، وظيفه اهل حديث آن است كه هرچه بينند مطابق همان نقل كنند و وظيفه اهل نظر و اجتهاد آن است كه به
مقتضاى قواعد تعادل و تراجيح آنكه به نظرشان اقوى و اولى است انتخاب نمايند.
و از آنچه گفتيم سرّ آنكه در بعض كتب معاصرين نام اين تفسير را روض الجنان نوشتند معلوم شد ديگر از تأليفات شيخ ابوالفتوح چنان‏كه اشاره كرديم شرح شهاب است و شهاب خود تأليف قاضى ابى عبدالله محمد بن سلامة بن جعفر بن على بن حكمون قضاعى مغربى متوفى به سال 454 است، مشتمل بر كلمات قصار حضرت رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و آن را جماعتى از عامّه و خاصّه شرح كردند و اين مرد از شيعه اسماعيليه و به عهد فاطميين، قاضى مصر بود و ظاهراً شرح شيخ ابوالفتوح به زبان عربى است؛ چون اصل در كتبى كه شيخ منتجب الدين و ابن شهر آشوب نسبت به علما مى‏دهند، آن است كه به زبان عرب باشد مگر به خلاف آن تصريح كنند.
بعضى گويند: شيخ را تفسيرى است به زبان عربى در بيست مجلّد و خود مؤلّف در آغاز تفسير فارسى خود وعده تفسيرى داده است به زبان عرب، امّا گويا بدان موفق نگشته و اين وعده را نتوانست به انجام رساند و دو شاگردش شيخ منتجب الدين و ابن شهر آشوب اشارتى بدان نكرده‏اند و ظاهراً همان وعده مؤلّف سبب اشتباه شده است.
در روضات الجنات از صاحب قول رياض تأليف كتابى به نام حسنيه كنيزك حضرت امام جعفر صادق عليه‏السلام و كتاب يوحناى مسيحى به وى نسبت مى‏دهد و هيچ يك از اين دو را دو شاگرد وى نام نبردند. كتاب حُسنيه با كتاب حلية المتقين مرحوم مجلسى (عليه الرحمه) به طبع رسيده است و آن قصه كنيزكى است كه در مجلس هارون با علماى عصر خود در چند علم بحث كرد و بر همه غالب آمد و در كتاب الف ليله [ و ليل ] شبيه آن قصه هست و كتاب يوحنا را فعلاً در دست ندارم و امّا به خاطر هست
كه قصه نصرانى يوحنا نام ديده‏ام به زبان عربى و او مسلمان شده بود، خواست يكى از چهار مذهب اهل اسلام را انتخاب كند و با علماى هر يك به مباحثه پرداخت و در هر مذهب عيبى يافت، هيچ يك را نپسنديد تا عالم شيعى را ملاقات كرد و تقرير مذهب از او خواست، او مذهب خود بگفت نصرانى مذهب شيعه را از آن عيوب مبرّا ديد و
اختيار كرد. نظير آن كتابى ديگر به سيّد بن طاووس نسبت مى‏دهند كه نصرانيى به نام عبدالمحمود مسلمان شده بود همان اتفاق براى او افتاد.
اين گونه قصه‏هاى منحول براى بيان مذاهب و احتجاج بر صحت آن از قديم معمول بود. در زمان ائمه ما عليهم‏السلام مردى به نام ابان بن ابى عياش كتابى تأليف كرده است از زبان سليم بن قيس هلالى يكى از اصحاب اميرالمؤمنين عليه‏السلام كه با بسيارى از صحابه رسول صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ملاقات كرد و از آنها چيزها پرسيد و خبرها شنيد و در ضمن ادلّه‏اى بر معتقدات شيعه در آن گنجانيده است. و در عهد ما يكى از علماى عراق موسوم به شيخ جواد بلاغى رحمه‏اللهكتابى تأليف كرده است به نام الرحلة المدرسيه و قصه مباحثه مسلمان و نصرانى است در مسائل دين از قول يكى سخنى مى‏آورد و ديگرى جواب مى‏دهد. و كتاب ديگرى به نام گفتار خوش يارقلى از ديگرى. و اين گونه قصص را در عهد ما رمان دينى مى‏گويند. به هر حال، نسبت كتاب حسنيه و يوحنا به مؤلّف مشكوك است.

1.علامه شعرانى تدريس را عمل به وظيفه و اداى امانت مى‏شمردند، آية الله سيد رضى شيرازى نقل مى‏كنند: «پس از اتمام تدريس طبيعيات از ايشان خواستيم الهيات را تدريس كنند و با كمال تواضع براى من به تنهايى الهيات اشارات را مجدداً تدريس كردند. روزى خدمت ايشان عرض كردم: چطور حوصله مى‏كنيد براى من به تنهايى درس بدهيد؟ با كمال صفا و آرامش فرمودند: «چيزهايى كه ما بلد هستيم اماناتى است كه از گذشتگان به ما رسيده و ما اين امانات را بايد به افراد برسانيم، حال كه شما پيدا شده‏ايد تا اين امانات را دريافت كنيد، من هم وظيفه دارم آنها را در اختيار شما قرار دهم و شما هم در اختيار ديگران قرار دهيد». (روزنامه جمهورى اسلامى، دوشنبه ۲۱/۱۰/۱۳۷۱).

2.رساله شماره يك و دو در شماره ۵۰ ـ ۵۱ مجله نور علم و نيز در كتاب فرزانه ناشناخته باز چاپ شده است.

3.اين رساله براى نخستين بار در شماره ۵۱ ـ۵۲ مجله نور علم چاپ و نيز در كتاب فرزانه ناشناخته باز چاپ شده است.

4.منتهى المقال، ج ۳، ص ۶۳، ش ۹۰۸.

5.منتهى المقال، ج ۷، ص ۲۲۲، ش ۳۷۱۱.

6.امل الآمل، ج ۲، ص ۹۹، ش ۲۷۱؛ ج ۲، ص ۳۵۶، ش ۱۱۱۱.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 69476
صفحه از 724
پرینت  ارسال به