74. «يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ ...»
روض الجنان: «يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ ...» ، ... ابوعثمان گفت: تا اميد و خوف با او باشد، تا اميد دارنده دل بر نگيرد،* و خايف دل بنه نهد. ۱
650. علامه شعرانى: دل بر گرفتن كنايت از مأيوس شدن است و دل نهادن كنايه از اميد بسيار داشتن «دل منه بر دينى و اسباب او». ۲
75. «وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ...»
روض الجنان: وقَوْلُهُ «يُؤدِّهِ» ؛ ابوعمرو و عاصم و حمزه خوانند: «يُؤَدِّهْ» باسكان الْهاء،... در قرائت ابوعمرو و حمزه گفتند: چنان ساخته است كه پندارى «ها»ى آخر كلمت است و از اصل كلمت است، جزم بر او افگند، و اين بر سبيل مجاز بود. ۳
651. علامه شعرانى: بناى كلمه «يؤده» چنان است كه گويى «ها» جزء كلمه است مثل يُصَرّف. ۴روض الجنان: راستيگر. ۵
652. علامه شعرانى: «راستيگر» يعنى صادق و درستكار. ۶
روض الجنان: و حُذَيفة بن الْيَمان* گفت، دو حديث ما را بگفت رسول عليهالسلام يكى بديدم و منتظر يكى ديگرم ـ يكى آنكه گفت: امانت بر دل مردمان فرود آمد و قرآن فرود آمد، قرآن و سنّت بياموزى، آنگه ما را گفت: امانت برداريد، و در رفع امانت چنين گفت كه: مرد بخسپد امانت از دل او بر كنند، اثر او آن جا بماند چنانكه ستاره آنگه بخسپد امانت از دل او بر كنند و اثر آن بماند چنانكه شغه دست،** يعنى دست سروبسته،*** يا چون انگشتى**** آتش كه بر پاى خود بگردانى اثرى اندك بكند و بنماند اثر. ۷
653. علامه شعرانى: * اين حديث را بخارى و مسلم و ترمذى روايت كردهاند و در عبارت آن است «فيظل اثرها مثل اثر الوكت». ۸ و در اين كتاب در ترجمه «وكت» ستاره نوشته شده و «وكت» سياهى اندكى است كه در غوره خرما پديد آيد و آن آغاز رسيدن و رطب شدن است و ستاره را بدين معنى نيافتيم. و شايد«الوكب» در نسخه مؤلّف كوكب بوده است. ۹
654. ** «شغه» پينه دست و پاى و اعضاى انسان و حيوان را گويند. ۱۰
655. *** به نظر مىرسد سرو به معناى پينه دست هم آمده است. ۱۱
656. **** انگشت به معنى ذغال است به كسر گاف. ۱۲روض الجنان: سپندان. ۱۳
657. علامه شعرانى: «سپندان» دانه خردل است. ۱۴
روض الجنان: تحرّجش. ۱۵
658. علامه شعرانى: «تحرّج» احتياط است. ۱۶
1.روض الجنان، ج ۴، ص ۳۸۷.
2.روح الجنان، ج ۳، ص ۷۹.
3.روض الجنان، ج ۴، ص ۳۹۱.
4.روح الجنان، ج ۳، ص ۸۱ .
5.روض الجنان، ج ۴، ص ۳۹۵.
6.روح الجنان، ج ۳، ص ۸۴ .
7.صحيح البخارى، ج ۸ ، ص ۹۳.
8.روح الجنان، ج ۳، ص ۸۴ .
9.روح الجنان، ج ۳، ص ۸۵ .