305
تفسير نورٌ علي نور ج1

97. «فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً...»

روض الجنان: «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً» ، در او چند قول گفته‏اند: يكى آنكه تا در حرم باشد ايمن شود از آنكه كس او را نرنجاند، اگر مرد قاتل پدر و برادر را ببيند در حرم، شرع مى‏فرمايد تا تعرّضش نكند و نرنجاند او را، و هر كه خيانتى كند و در حرم گريزد او را تعرّض نكنند در حرم، ولكن طعام و شراب بر او تنگ كنند تا به ضرورت بيرون آيد، آنگه حدّ بر او برانند. و اگر آن خيانت در حرم كند همان جا حدّ بر او برانند لانْتِها كه حُرْمَةَ الْحَرَمِ. ۱
682. علامه شعرانى: گوينده اين سخن حمل كلام بر حكم تكليفى كرد؛ يعنى مردم بايد حرمت حرم را نگاه دارند و هر كس بدانجا در آيد امان دهند و آزار نرسانند.پس خبر به جاى امر است مانند «لَكُمْ فِي رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»۲ و مانند «وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَى الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»۳ . و ما مى‏گوييم: چون آيه در مقام محاجّه يهود است و آنان نسبت كعبه را به ابراهيم عليه‏السلامانكار مى‏كنند خداوند آيات و دلايلى ذكر مى‏فرمايد بر ردّ آنان و اثبات اينكه اين خانه از آن حضرت بوده: يكى آنكه مقام ابراهيم در آنجا متواتر است و خلف از سلف آن را به نام ابراهيم مى‏خوانند، مثل آنكه يكى از ما گويد گنبد
قابوس قبر پادشاه معروف است، چون به تواتر اين نام از قديم بر آن مانده است. پس در نسبت مقام به ابراهيم شك نبايد كرد. ديگر اتفاق عرب جاهليت از قديم‏ترين عهد بر حفظ حرمت كعبه و با اينكه ايمنى در عربستان وجود نداشت هر كس به حرم مى‏رفت ايمن بود و اين معنى بى آنكه منسوب به حضرت ابراهيم عليه‏السلام باشد معقول نيست و عرب و ساير معابد و بتخانه‏ها را چنين حرمت نمى‏داشتند كه هر كس بدانجا رود ايمن باشد. اين دليل ديگر است بر صحت نسبت آن به حضرت ابراهيم عليه‏السلام و عرب كسى ديگر جز آن حضرت را نمى‏شناختند كه به سبب او خانه را حرمت كنند. ۴
روض الجنان:... و آنچه در اين خبر آمد از اضافه كلام و رفتار با كعبه على أَحدِ الْوَجْهَيْن باشد اِمّا مضاف بود با فرشتگان كه موكّل كعبه‏اند، و امّا بر طريق تمثّل باشد، چنان‏كه اگر كعبه مثلاً عاقلى مكلّف بودى او را در باب شفاعت اين منزلت بودى، و سخن و مناظره او با خداى تعالى بر اين وجه بودى، چنان‏كه حق تعالى گفت: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ...»۵ ، يعنى لو أنْزَلْنا هذا الْقُرآنَ على جَبَلِ وكانَ الْجَبَلُ ممَّنْ يَسْمَعُ و يعْقِلُ لَرَأيْتَهُ. ۶
683. علامه شعرانى: و شايد بتوان گفت كعبه در عالم آخرت خود به سخن آيد؛ چون در آخرت همه چيز حيات دارند: «و اِنَّ الدارَ الآخِرَةَ لَهِىَ الحَيَوان»۷ . و در آنجا هيچ چيز جماد نيست چنان‏كه در عالم دنيا هيچ عقل و ادراك نيست، و عقل انسان شعاع عالم ديگر است بر او تابيده. ۸
روض الجنان: «حِجُّ الْبَيْتِ» ، ابوجعفر و حمزه و كسائى خوانند: حِجُّ الْبَيْتِ به‏كسر «حا» در همه قرآن و باقى به فتح «حا» خوانند... . ۹684. علامه شعرانى: در مجمع البيان گويد: اهل كوفه غير ابى‏بكر و ابوجعفر به كسر حاءِ خواندند و ديگر قاريان به فتح. ۱۰ بنابراين عاصم هم به روايت حفص به كسر حاءِ خوانده است و همين قرائت فعلا متداول است. اما در اين كتاب به روايت حفص از عاصم توجه نفرموده و همان روايت ابوبكر را از وى در نظر داشت و به مقتضاى آن فرمود عاصم هم به فتح خوانده است. ۱۱
روض الجنان:... امّا «استطاعت»، فقها در او خلاف كردند. به‏نزديك ما حرّيت است و كمال عقل و بلوغ و صحّت و وجود زاد و راحله و تخليةُ السَّرُبِ وامْكانُ الْمَسيرِ ولاالرُّجُوعُ الى كفايَةِ. هر گه كه يكى از اين دو مختل بود، وجوب ساقط باشد و استحباب بر جاى بود. ۱۲
685. علامه شعرانى: رجوع به كفايت آن است كه چون حاجى از مكه باز گردد وسيله‏اى براى كسب معاش داشته باشد از سرمايه يا صنعت يا غلّه ملك و امثال آن. و نزد محققين فقهاء اين شرط نيست مگر آنكه مردى كفايت دارد از سرمايه و ملك، واجب نيست آن را بفروشد و در راه حج صرف كند و چون بازگردد سائل به كف شود. اما آنكه اصلاً سرمايه ندارد و هنرى كه بدان معاش توان كرد نيز ندارد اما زاد و راحله دارد به قدر رفتن و بازگشتن و نفقه بازماندگان و اين زاد و راحله و نفقه را سرمايه كسب نمى‏تواند كرد، حج بر او واجب است. و همچنين اگر به كسى بذل زاد و راحله كنند كه كفايت معاش ندارد يا آنكه به علتى عبورش در ايام حج به مكه افتاد يا بنده در مكه آزاد شد در هيچ يك از اينان بازگشت به كفايت شرط نيست. ۱۳
روض الجنان: «وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ» ... عطا گفت: منْ كَفَرَ بِالْبَيْتِ؛ هر كه به كعبه كافر شود. ابن زيد گفت: هر كه به اين آيات كافر شود كه خداى تعالى گفت:

1.روض الجنان، ج ۴، ص ۴۴۴.

2.احزاب (۳۳): ۲۱.

3.فتح (۴۸): ۲۹.

4.روح الجنان، ج ۳، ص ۱۱۶.

5.حشر (۵۹): ۲۱.

6.روض الجنان، ج ۴، ص ۴۴۷.

7.عنكبوت (۲۹): ۶۴.

8.روح الجنان، ج ۳، ص ۱۱۹.

9.روض الجنان، ج ۴، ص ۴۴۷.

10.مجمع البيان، ج ۲، ص ۴۷۶.

11.روض الجنان، ج ۴، ص ۴۴۸.


تفسير نورٌ علي نور ج1
304

96. «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ»

روض الجنان: علما خلاف كردند في تأويل قوْله: «أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ» بعضى گفتند: مراد آن است كه اوّل بقعه‏اى كه از زمين بر روى آب پديد آمد، و خداى تعالى بيافريد زمين كعبه بود از كفى سفيد. پس از آن به دو هزار سال زمين آفريد، يعنى فرمود تا از زير زمين خانه كعبه، بيرون آوردند... . ۱
679. علامه شعرانى: مقصود از زمين خشكىِ آن است.و به مقتضاى اين قول در آغاز خلقت آب به همه كره احاطه داشت و هيچ جاى خشك كه انسان و حيوان در آن زيست كند موجود نبود و اين خشكيها كه ربعِ مسكون است به تدريج از زير آب بيرون آمد و اول بقعه زمين مكه بود و پس از آن كشورهاى ديگر بدان ملحق شدند. ۲
روض الجنان: ابوذر غفارى روايت كند از رسول عليه‏السلام كه او را پرسيدند از اوّل مسجدى كه در زمين ساختند براى عبادت، گفت: مسجد الحرام بود، و آنگه بيت المقدّس. گفتند: اى رسول الله! چه مدّت بود ميان ايشان؟ گفت: چهل سال... . ۳
680. علامه شعرانى: اين روايت ضعيف است؛ زيرا كه ميان حضرت ابراهيم عليه‏السلام كه بناى كعبه نهاد و حضرت داود عليه‏السلام كه آغاز ساختمان بيت المقدس كرد نزديك هزار سال است. ۴
روض الجنان: ... و آن خانه همچنان بود تا ايّام طوفان نوح خداى تعالى فرمود تا به آسمان چهارم بردند بيت المعمور و بنهادند برابر خانه كعبه، چنان‏كه اگر از روى مثل،
رسنى فرو گذارند از آن جا به پشت خانه كعبه رسد... . ۵
681. علامه شعرانى: اين روايت هم ضعيف است به ظاهر و به آن اعتماد نتوان كرد؛ چون يا زمين مى‏گردد براى براى پيدايش روز و شب يا آسمان. به هر حال كعبه از محاذات بيت المعمور دور مى‏شود. و اگر روايت صحيح باشد مراد از آن آسمان روحانى است و در جاى ديگر توجيه داده و شرح آن را گفته‏ايم. ۶

1.روض الجنان، ج ۴، ص ۴۳۸.

2.روح الجنان، ج ۳، ص ۱۱۳.

3.روض الجنان، ج ۴، ص ۴۴۰.

4.روح الجنان، ج ۳، ص ۱۱۴.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 86309
صفحه از 724
پرینت  ارسال به