31
تفسير نورٌ علي نور ج1

ب) احتياط و ميانه‏روى

استاد على اكبر غفارى، يكى از شاگردان مرحوم شعرانى در اين باره مى‏گويد:
از نظر اخلاقى آنچه از آقاى شعرانى در نظرم هست، مردى بود خيلى محتاط؛ در تصرف يك پولى يا مالى ولو كتابى كه به ايشان مى‏دادند؛ يادم مى‏آيد آقاى محدث ارموى كه روزى صحبت آقاى شعرانى پيش آمد مى‏گفت مرد بزرگوارى است، واقعاً متقى است، از جهت اينكه من يك مقدار از اين كتاب نقض را به اداره اوقاف فروخته بودم و چون آقاى شعرانى در آنجا نظارتى داشت فكر مى‏كردم كه حتماً يك جلدش را به آقاى شعرانى داده‏اند. بعد از چند ماه در مجلسى از آقاى شعرانى سؤال كردم شما كتاب نقض را ديديد؟ اشكالى، عيبى به نظرتان نرسيد؟ گفت: من نگرفتم، كتاب نقض ندارم. گفتم: مگر در اداره به شما ندادند؟ گفت: من مال آنجا را تصرف نمى‏كنم چون آنها حقوق به اصطلاح موقوف عليهم را رعايت نمى‏كنند، وقف‏نامه و اين حرفها را اينها سرشان نمى‏شود. من به هيچ مالى از آنجا دست نمى‏زنم، مرحوم ارموى گفت: من خودم كتاب نقض را براى ايشان فرستادم.
من (آقاى غفارى) خودم يادم مى‏آيد گاه وقتى مى‏خواستم به ايشان سهمى بدهم خيلى مختصر بود ايشان مى‏گفت: به چه مناسبت به من سهم مى‏دهى؟ مناسبتش را معين كن؛ اگر سهم است من بدانم بايد چكار بكنم يعنى تصرف نمى‏كرد، عموماً متكى بود به اينكه خودش كار كند و از درآمد خودش استفاده كند اين احتياطهايش بود كه هم اساتيدم كه با ايشان معاشرت و رفت و آمد داشتند نقل مى‏كردند و هم خودم مى‏ديدم. خيلى مقتصدانه رفتار مى‏كرد، بى مهابا كتاب نمى‏خريد....

ج) آزاد انديشى

يكى از عوامل توفيق و پيشرفت مرحوم علامه شعرانى آزاد انديشى او و پرهيز از جمود فكرى
بود. او هر كتابى كه در دسترسش قرار مى‏گرفت و احساس مى‏كرد از مايه‏اى برخوردار است مطالعه مى‏كرد و به مذهب نويسنده آن كارى نداشت و چون ميزان شناخت حق و باطل در دستش بود امور علمى و محكم آن را مى‏پذيرفت و باقى را به كنار مى‏نهاد. وى حتى براى آگاهى از نظريات علماى ديگر اديان دو زبان عبرى و فرانسوى را به نيكى فرا گرفت و همه رشته‏هاى علوم را در حد خود به طرزى شايسته آموخت و از همه آنها در جهت ترويج و تبيين معارف قرآن و اهل‏بيت پيغمبر عليهم‏السلام بهره جست. به يك رشته خاص وابستگى و سرسپردگى نداشت، آنچنان نبود كه نسبت به يك شاخه از علوم همچون حكمت يا رياضى يا طب تعصبى دردآلود پيدا كند و آن را تنها ملاك حق و باطل قرار دهد. او راه را يافته بود و وسيله سنجش حق و ناحق را نيز در دست داشت و مى‏دانست كه بى شبهه‏ترين و بى‏شائبه‏ترين طريق به سوى كمال هستى همانا گام زدن در رهگذر معارف ائمه اطهار عليهم‏السلام است.


تفسير نورٌ علي نور ج1
30

برخى از فضايل نفسانى

صفحات محدود اين مقال گنجايش ترسيم سيماى اخلاقى مرحوم علامه شعرانى را ندارد و اطلاعات ما در اين خصوص نيز ـ چون بخشهاى ديگر ـ اندك و ناقص است؛ اما توصيه‏هاى اخلاقى آن عالم فرزانه به طلاب علوم دينى گواه است كه آن بزرگوار راهى را كه فراروى طلاب نهاده، خود آن را طى كرده است؛ چون سخنى كه از دل برآيد بر دل نشيند و آنچه در پى مى‏آيد تنها گوشه‏هايى از «جاريهاى اعماقِ» وجودى آن عالم سترگ است:

الف) زهد

علاّمه شعرانى با اينكه از نظر علمى مقامى رفيع داشت و با آن همه تأليف و تتبّع و فعاليتهاى علمى شخصيتى بسيار آزاده و رهيده از قيود و شؤون ساختگى برخى از همرديفان خود بود و با سادگى و بى‏پيرايگى تمام كه يكى از نشانه‏هاى آن گيوه‏اى بود كه همواره به پا داشت در نهايت زهد و تنگدستى و بى‏اعتنايى به اعتبارات دنيايى و به دور از بازار مريد و مرادى، روزگار پر بركت خود
را در گوشه‏اى از شهر بزرگ تهران به سر مى‏آورد. و بالاخره ـ به گفته آية الله سيد رضى شيرازى ـ «زندگى ايشان از راه حقوق بازنشستگى و تأسيس يك كتابفروشى اداره مى‏شد». ۱

1.روزنامه جمهورى اسلامى (دوشنبه ۲۱ ديماه ۱۳۷۱).

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 69377
صفحه از 724
پرینت  ارسال به