ب) احتياط و ميانهروى
استاد على اكبر غفارى، يكى از شاگردان مرحوم شعرانى در اين باره مىگويد:
از نظر اخلاقى آنچه از آقاى شعرانى در نظرم هست، مردى بود خيلى محتاط؛ در تصرف يك پولى يا مالى ولو كتابى كه به ايشان مىدادند؛ يادم مىآيد آقاى محدث ارموى كه روزى صحبت آقاى شعرانى پيش آمد مىگفت مرد بزرگوارى است، واقعاً متقى است، از جهت اينكه من يك مقدار از اين كتاب نقض را به اداره اوقاف فروخته بودم و چون آقاى شعرانى در آنجا نظارتى داشت فكر مىكردم كه حتماً يك جلدش را به آقاى شعرانى دادهاند. بعد از چند ماه در مجلسى از آقاى شعرانى سؤال كردم شما كتاب نقض را ديديد؟ اشكالى، عيبى به نظرتان نرسيد؟ گفت: من نگرفتم، كتاب نقض ندارم. گفتم: مگر در اداره به شما ندادند؟ گفت: من مال آنجا را تصرف نمىكنم چون آنها حقوق به اصطلاح موقوف عليهم را رعايت نمىكنند، وقفنامه و اين حرفها را اينها سرشان نمىشود. من به هيچ مالى از آنجا دست نمىزنم، مرحوم ارموى گفت: من خودم كتاب نقض را براى ايشان فرستادم.
من (آقاى غفارى) خودم يادم مىآيد گاه وقتى مىخواستم به ايشان سهمى بدهم خيلى مختصر بود ايشان مىگفت: به چه مناسبت به من سهم مىدهى؟ مناسبتش را معين كن؛ اگر سهم است من بدانم بايد چكار بكنم يعنى تصرف نمىكرد، عموماً متكى بود به اينكه خودش كار كند و از درآمد خودش استفاده كند اين احتياطهايش بود كه هم اساتيدم كه با ايشان معاشرت و رفت و آمد داشتند نقل مىكردند و هم خودم مىديدم. خيلى مقتصدانه رفتار مىكرد، بى مهابا كتاب نمىخريد....
ج) آزاد انديشى
يكى از عوامل توفيق و پيشرفت مرحوم علامه شعرانى آزاد انديشى او و پرهيز از جمود فكرى
بود. او هر كتابى كه در دسترسش قرار مىگرفت و احساس مىكرد از مايهاى برخوردار است مطالعه مىكرد و به مذهب نويسنده آن كارى نداشت و چون ميزان شناخت حق و باطل در دستش بود امور علمى و محكم آن را مىپذيرفت و باقى را به كنار مىنهاد. وى حتى براى آگاهى از نظريات علماى ديگر اديان دو زبان عبرى و فرانسوى را به نيكى فرا گرفت و همه رشتههاى علوم را در حد خود به طرزى شايسته آموخت و از همه آنها در جهت ترويج و تبيين معارف قرآن و اهلبيت پيغمبر عليهمالسلام بهره جست. به يك رشته خاص وابستگى و سرسپردگى نداشت، آنچنان نبود كه نسبت به يك شاخه از علوم همچون حكمت يا رياضى يا طب تعصبى دردآلود پيدا كند و آن را تنها ملاك حق و باطل قرار دهد. او راه را يافته بود و وسيله سنجش حق و ناحق را نيز در دست داشت و مىدانست كه بى شبههترين و بىشائبهترين طريق به سوى كمال هستى همانا گام زدن در رهگذر معارف ائمه اطهار عليهمالسلام است.