106. «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ ...»
روض الجنان: ... چنانكه گويى: جاءنى رجل أو ما جاءنى رجل؛ و بر هر مردى كه در جهان است بر افتد. ۱
699. علامه شعرانى: يعنى اطلاق شود. ۲
109. «وَ لِلّهِ ما فِي السَّمواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ...»
روض الجنان: «وَ لِلّهِ ما فِي السَّمواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» ، وجه اتّصال اين آيت به آيت
متقدّم آن است تا قيدى و تأكيدى باشد آن را كه گفت: «وَ مَا اللّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعالَمِينَ»۳ ، براى آنكه ظلم و قبيح آن كس كند كه جاهل باشد به قبحِ آن، يا محتاج باشد به آن. چون قديم ـ جَلَّ جلالُهُ ـ باز نمود كه: ملك آسمان و زمين و هرچه در آسمان و زمين است همه او راست، و مرجع و مردّ همه كارها با او است، به هيچ حال او را حاجت نباشد به ظلم كردن و ظلم خواستن، چه آن را كه ملك آسمان و زمين او را باشد، مستغنى بود. پس اين حجّت و بيّنت آن دعوى است كه در آيت اوّل گفت، و وجوه آنكه چرا به لفظ رجوع گفت و از او بيامده نيست تا با او شود گفته شد پيش از اين. ۴
700. علامه شعرانى: معنى رجوع آن است كه كسى در آغاز در جايى بوده و از آنجا آمده، باز به آنجا برگردد. و همه چيز از پيش خدا نيامده است تا صحيح باشد كه بگوييم سوى او بازگشت. و جواب آن است كه از سوى خدا آمدن به معنى عليت است و معلوليت؛ يعنى چون خدا علت فاعلى است مىتوان گفت همه چيز از او است و چون علت غايى است گوييم همه به او باز مىگردند. ۵