159. «...وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ...»
روض الجنان: و در خبر است كه: چون جماعتى با يكديگر مشورت كنند و غرض ايشان خداى باشد، خداى تعالى ايشان را ارشاد كند بر صلاح. و نظير اين خبر رسول عليهالسلام است: البِكْرُ تُسْتأمَرُ في نَفْسِها اِنَّما اُمِرَ بِاسْتيذانِها لاِسْتِطابَةِ نَفْسِها گفت: بكر را كه پدر به شوهر خواهد دادن، مستحب آن است كه با او مشورت كند و دستورى با او برد براى دلخوشى او. ۱
733. علامه شعرانى: اين حديث رد بر ابىحنيفه است كه نكاح دختر بكر را بىدستورى و تولّى پدر جايز مىداند. ۲
روض الجنان: ... و رسول عليهالسلام گفت: اِذا كانَ اُمَراءُكُم خِيارَكُم واَغْنياَءُكُمْ سُمَحاءَكُمْ وَاَمْرُكُمْ شُورى بَيْنَكُمْ فَظَهْرُ الأَرضِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْ بَطْنِها، واذا كانَ اُمَراءُكُمْ شِرارَكُمْ واَغْنياءُكُمْ بُخلاءَكُمْ وَلَمْ يَكُنْ اَمْرُكُمْ شُورى بَيْنَكُمْ فَبَطنُ الاَرضِ خَيْرٌ لَكُمْ من ظهرها، گفت: چون اميرانتان نيكانتان باشند و توانگران سخى باشند و كارهايتان به مشورت رود از ميان شما، پشت زمين شما را از شكم زمين به بود، و هر گه كه اميرانتان بدان باشند و توانگرانتان بخيلان باشند و كارهايتان نه به مشورت رود از ميان شما، شكم زمين شما را بهتر بود از پشت زمين. ۳
734. علامه شعرانى: سخن پيغمبر صلىاللهعليهوآله از قواعد بزرگ اجتماعى است و اصلاح جامعه انسانى بىدستور آن حضرت صلاح نپذيرد. و هنوز مردم جهان بر سر آن در جنگند؛ ضعيفان و مستمندان از دو دسته مردم در رنج و عذابند: يكى اميران ظالم و خود رأى كه ناتوانان را در فرمان خويش آرند بىرضايت آنان و از كشتن و زجر كردن و آزار آنها باك ندارند.ديگر ثروتمندان بخيل كه راه زندگى را بر مستمندان مىبندند و
نعمت جهان را به خود منحصر مىكنند. و چاره اين دو عيب جز اين نيست كه اميران نيكان باشند و مالداران سخاوتمند كه حق فقرا را ادا كنند و بناحق مال كسى را نگيرند و اين هر دو ممكن نيست مگر هر كار عام به مشورت صورت بپذيرد و كسى نتواند رأى خود را به زور بر ديگران انفاذ كند. و مردم امروز بعضى براى تعديل ثروت حكّام جائر را مسلط ساختند و بعضى دست حكّام جائر را كوتاه كرده كار را به شورا گذاشتند. اما از عهده تعديل ثروتمندان برنيامدند و اگر در مشورت همه طبقات شركت كنند هر دو عيب بر طرف مىشود. ۴
روض الجنان: ... ابوتراب النَّخْشَبيّ* گفت: توكّل آن باشد كه بنده را سكون به خداى خود باشد. ۵
735. علامه شعرانى: ابوتراب نخشبى عسكر بن حسين از مشايخ صوفيه است، در سال 245 درگذشت. و سهل بن عبدالله تسترى در سال 283 و اين سخن را بدو نسبت مىدهند كه«الناس نيام فإذا ماتوا انتبهوا». و ذوالنون مصرى هم معاصر او بود و ثوبان بن ابراهيم نام داشت و او را متوكل در بند و زنجير از مصر به سامرا آورد و خواست به تهمت كفر و زندقه بكشد. او به سببى نجات يافت و در سال 245 در گذشت. ۶
روض الجنان: ... ابراهيم خوّاص گفت: توكّل آن باشد كه ترس و اميدى ببُرى از هرچه دون اوست. ۷
736. علامه شعرانى: «خواص» كسى است كه از برگ خرما زنبيل و مانند آن ببافد. و ابراهيم بن اسماعيل خواص را گويند. در مسجد جامع رى در سال 291 درگذشت و او معروف بود به توكل. ۸
روض الجنان: ... ابوعلى الرّود باريّ گفت: توكّل را سه درجه است، درجه اوّل آنكه:
چون بدهندش شاكر باشد، و چون ندهندش صابر باشد... . ۹
737. علامه شعرانى: ابوعلى رودبارى احمد بن محمد نام داشت. از مردم بغداد بود و به مصر انتقال كردى. گويند مردى فقيه و محدث بود و در سال322 در مصر وفات يافت و در قرافه مدفون گرديد. ۱۰
روض الجنان: ... جُنَيد* گفت: توكّل آن باشد كه به كلّى بر او اقبال كند و از هرچه دون اوست اعراض كند. ثورى** گفت: آن باشد كه تدبير خود با او گذارى تا او وكيلت باشد. ۱۱
738. علامه شعرانى: * جنيد بغدادى. صوفيه او را تكريم بسيار مىكنند و از بزرگان خويش مىشمارند. و الله أعلم. به سال 297 در بغداد درگذشت. ۱۲
739. ** سفيان ثورى است.در مدح و ذم او سخن مختلف گفتهاند و در اينجا اعتماد بر قول است نه بر قائل. ۱۳
روض الجنان: ... بهلول مجنون* را گفتند: بنده كى متوكّل باشد؟ گفت: آنگه كه از خلق غريب شود و به حق قريب، و حاتِم أصمّ** را گفتند: حدّ توكّل تو كجاست؟ گفت: بناى آن بر چهار چيز است... . ۱۴
740. علامه شعرانى: * بهلول از عقلاءِ مجانين معروف است، معاصر هارون بود و صوفيه او را از بزرگان خود مىشمارند. ۱۵
741. ** حاتم بن علوان اصم از مردم بلخ است و معاشر شقيق بلخى بود و در سال 237 درگذشت.
اگر گويى: مؤلّف چرا از مشايخ صوفيه روايت كرده است؟ گوييم: همه آن مردمى
كه صوفيه از مشايخ خود مىشمارند بدعت گذار نبودند بلكه آنان حضرت امام محمد باقر عليهالسلام و امام جعفر صادق عليهالسلام و ديگر ائمه رانيز از مشايخ خود شمرند. ديگر آنكه سخن حق را از هر كس بايد فرا گرفت كه «الحكمة ضالّة المؤمن» ۱۶ ؛ چنانكه اصوليان و محدثين و علماى عربيت و قرائت اصطلاحات از اهل سنت گرفتهاند مثل صحيح و موثق و ضعيف و اجازه و مسند و مرسل و مناوله و وجاده و مدابجه و غير ذلك. به هر حال، صوفيان در عهد مؤلّف چنان منفور نبودند كه در عهد ما؛ چون بدعت در اين عهد بيشتر است. ۱۷
1.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۲۶.
2.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۲۸.
3.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۲۸.
4.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۳۰.
5.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۲۹. در چاپ مشهد به جاى «ثورى»، «نورى» آمده است.
6.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۳۱.
7.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۲۹.
8.نهج البلاغه، ج ۴، ص ۱۸، حكمت ۸۰.