329
تفسير نورٌ علي نور ج1

164. «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ»

روض الجنان: «وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» ؛ و اگرچه ايشان پيش از اين در ضلال و گمراهى ظاهر بوده‏اند. كوفيان اين را رفع عَلَى الْغايَة گويند. ۱
748. علامه شعرانى: يعنى «قبل» كه مضموم است. ۲

166. «وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللّهِ وَ لِيَعْلَمَ الْمُؤمِنِينَ»

روض الجنان: «وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ»و آنچه به شما رسيد آن روز كه دو
لشكر روى به هم دادند، يعنى روز احد، آن قتل و اسر و جراحت ووهن و كسر، (فَبِاِذْنِ اللهِ»
، اىْ بِعِلْمِ الله؛ به علم خداى بود و خداى دانست كه چنان خواهد بودن، جز كه دانستن خداى واجب نكند وجود معلوم، براى آنكه علم و عالمى تعلّق دارد به معلوم على ما هُوَ به، و معلوم را بر صفتى نكند، پس عالمى تبع معلوم باشد و معلوم تبع عالمى نباشد. ۳
749. علامه شعرانى: گويند علم بر دو گونه است: اول علمى كه سبب معلوم گردد مانند علم مهندس و صورتى كه در تصور آورد و مطابق آن بنا كند و آن را علم فعلى گويند. دوم علم انفعالى كه سبب معلوم نباشد بلكه از معلوم گرفته شود و علم خداوند نسبت به موجودات عالم از قسم اول است كه چون علم وى به چيزى تعلق گيرد آن چيز بدان وجه كه او دانسته واقع شود به سبب علم او. و بعضى پندارند كه علم او به افعال بندگان همچنين است. و مؤلّف گويد علم او سبب عمل بندگان نيست تا جبر لازم آيد؛ چون او خود نخواست بندگان مجبور باشند چنان‏كه يكى از ما داند فلان ملحد در ماه رمضان روزه نخواهد گرفت و علم ما سبب افطار او نيست، او خود مقصر است. و شاعر گويد:
ملحد گرسنه در خانه خالى و طعامعقل باور نكند كز رمضان انديشد۴

1.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۴۲.

2.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۴۰.

3.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۴۳.

4.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۴۱.


تفسير نورٌ علي نور ج1
328

161. «وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ...»

روض الجنان: در زنى. ۱
742. علامه شعرانى: «درزن» سوزن بزرگ است مانند جوال دوز. ۲
روض الجنان: ... جماعتى گفتند از مشركان: اگر محمّد در اين كه مى‏خواند عيب آلهه و معبودان ما نكردى يا مسامحه‏اى بكردى و كمتر گفتى از اين معانى... . ۳
743. علامه شعرانى: كلمه «اگر» در اينجا به معنى«لو» در عربى متضمن معنى تمنّى و آرزو است؛ يعنى اى كاش از اين معانى كمتر گفتى. ۴
روض الجنان: ... و نبايد كه فرداى قيامت يكى از شما مى‏آيد و رقعه‏اى چند مى‏آرد يعنى برسنامى* چند از خرقه پاره‏ها كه دزديده باشد و خيانت كرده در آن، مرا گويند: اى رسول الله! مرا فريادرس، گويم: نتوانم، نه پيغام خدا بگذاردم، به تو، چرا خلاف كردى؟ ۵ **
744. علامه شعرانى: * «رقعه» به معنى وصله و پينه است. برسنام يا برسبام كه در نسخه‏هاى تفسير ديده‏ام در جاى ديگر به معنى وصله نيافتيم. ۶
745. ** از اين چند روايت معلوم مى‏گردد كه در قيامت همه چيز محشور مى‏گردد مال صامت يا حيوان و غير آن در تأييد آن روايات ديگرى كه زمين و اشياء ديگر در قيامت بر انسان گواهى مى‏دهد. ۷
روض الجنان: مُهْركى. ۸
746. علامه شعرانى: مهرك ظاهرا ترجمه جزع است. ۹
روض الجنان: و رسول عليه‏السلام گفت: اَلْغُلُولُ مِنْ جَمْرِجَهَنَّم؛ خيانت از انگشت دوزخ باشد. ۱۰
747. علامه شعرانى: انگشت به كسر گاف فارسى زغال افروخته است. ۱۱

1.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۲۹.

2.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۳۳.

3.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۳۲.

4.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۳۴.

5.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۳۴.

6.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۳۵.

7.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۳۵.

8.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۳۶.

9.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۳۷.

10.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۳۷.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 85939
صفحه از 724
پرینت  ارسال به