169. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
روض الجنان: ... آنگه حق تعالى خواست تا پايه آنان كه در بدر و احد شهيد شدند به خلقان نمايد تا مؤمنان شاد شوند و رغبت افتد ايشان را در جهاد و شهادت، و منافقان راغم و ذليل شوند، گفت: ... «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ» ؛ مپندار و گمان مبر كه آنان را كه در سبيل خداى بكشتند ايشان مردگانند؛ بل زندگانند به نزديك خداى ـ جلَّ جلاله ـ روزى مىدهند ايشان را، و شادمانهاند به آنچه خداى به ايشان مىدهد. و اين آيت دليل آن است كه شهدا به اجسام و ارواح زندهاند... . ۱751. علامه شعرانى: قاضى بيضاوى گويد: اين آيت دلالت دارد كه انسان غير اين هيكل محسوس است بلكه جوهرى است به ذات خويش ادراك مىكند و به خرابِ بدن فانى نمىشود و ادراك و لذت بردن و درد كشيدن او توقف بر بدن ندارد. و مؤيد اين است قوله تعالى فى آل فرعون: «النّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا...»۲ ، و روايت ابن عباس در مرغان سبز. ۳
روض الجنان: ... عبداللهِ عبّاس روايت كرد از رسول عليهالسلام كه گفت در حقّ شهيدان اُحد: جَعَلَ اللّه اَرْواحَهُمْ في اَجوافِ طَيْرٍ خُضرٍ تَرِدُ أنهارَ الجنَّةِ وتأكلُ مِنْ ثِمارها وتَسْرَحُ منَ الجنَّةِ حَيثُ شاءَتْ وتأوي إلى قناديلَ من ذَهبٍ تَحْتَ الْعَرْشِ، گفت: خداى تعالى جانهاى* ايشان در شكمهاى مرغان سبز نهاد كه از جويهاى بهشت آب مىخورند و از درختان بهشت ميوه مىخورند و در بهشت چنانكه خواهند مىگردند و مأواى و منزل ايشان قنديلهاست از زر، و در زير عرش ربّ العزّت آويخته... . ۴
752. علامه شعرانى: بنابر اين روايت مراد حيات ارواح است نه حيات بدن. و حقيقت آن است كه در زندگى دنيا نيز حيات خاصّ روح است و بدن به مجاورت روح نام زندگى به عاريت گرفته، مانند آنكه گويند آب دريا شور است و حقيقت آنكه آب هر جا باشد شيرين است و آن شورى نمك است كه به آب دريا آميخته. اكنون هم بدن در دنيا مرده است و آن حيات كه مىبينيم از روح است كه به بدن تعلق دارد. در روايات ديگر آمده است كه ارواح مؤمنان پس از مرگ در بدنى تعلق گيرد مانند بدن دنيا كه اگر بينى بشناسى و بدين مضمون آيتى در سوره بقره هست كه در جلد اوّل همين تفسير در صفحه 378 گذشت ۵ و ما سخنى از قاضى بيضاوى نقل كرديم و شرحى گفتيم. ۶روض الجنان: جابرِ عبداللهِ انصارى گفت: پدر مرا ـ عبدالله را ـ به احد شهيد كردند، و او جماعتى اطفال را به من رها كرد. يك روز رسول عليهالسلاممرا گفت: يا جابر! بشارت دهم تو را؟ گفتم، بلى يا رسول الله! گفت: پدرت را چون به احد شهيد كردند، خداى تعالى او را زنده كرد و بى واسطه با او سخن گفت... . ۷
753. علامه شعرانى: در اينجا گويد: خداى تعالى او را زنده كرد. و در سطر بعد از اين گويد: بارخدايا، مرا زنده كنى. و اگر كسى گويد: خداى تعالى او را زنده كرد پس تمنّاى زنده كردن چيست؟ گوييم: آن زنده كردن اول زنده كردن برزخى است و سنخ زندگى آخرت و اين آرزو كه كرد زنده كردن دنيوى است و اطلاق زنده كردن خاص به زندگى دنيا نيست و آنكه در آنجا زنده شود عين همين انسان دنيوى است و به اختلاف نشآت گونه گونه شود؛ نظير آنكه قوه برق به حركت چرخها پديد آيد و در سيم روان گردد و به صورت نور در چراغ ظاهر گردد. ۸
روض الجنان: اَنَس مالك روايت كند از رسول عليهالسلام كه او گفت: هيچ كس نبود كه بميرد و او را خداى تعالى منزلتى باشد كه او تمنّاى رجوع با دنيا كند مگر شهيدان* كه با دنيا آيند و دگر باره شهيد شوند از آن منازل و درجات و كرامات كه ايشان را بهنزديك خداى باشد. ۹
754. علامه شعرانى: اين حديث دلالت صريح دارد بر آنكه زنده بودن پس از مرگ منحصر به شهدا نيست بلكه همه زندهاند چنانكه از قاضى بيضاوى نقل كرديم. فلاسفه الهى از چند علامت دانستند كه روح ناشى از مزاج و تركيب عناصر و اركان بدن نيست بلكه خود به عالمِ ديگرِ غير مادى اتصال دارد و به فساد بدن فانى نمىشود، مانند نورى كه از خورشيد به در و ديوار مىتابد چون وجودش اتصال به خورشيد دارد اگر ديوار خراب شود او فانى نمىشود و مانند نور چراغ نيست كه از
شكستن و فانى شدن چراغ فانى گردد. و از جمله گويند قوه جسمانى به سبب پيرى و ضعف نقصان مىپذيرد مانند باصره و سامعه و حافظه، اما قوه عاقله محفوظ مىماند يا بيشتر مىشود. ديگر آنكه قواى جسمانى پس از ادراك قوى ضعيف را درك نمىكند چون متأثر نمىشود، بر خلاف قوه عاقله. و در منظومه حكيم سبزوارى ده دليل شمرده است كه محل تفسير آن جاى ديگر است. بالجمله، عالم باطنى است كه روح انسان بدان اتصال دارد و در رؤياى صادق و حقيقى از آن عالم اقتباس معلومات غيبى مىكند، پس از رحلت در همان عالم مىرود. و در اين باب حديثى وارد است كه يكى از پيغمبران سلف هرچه از آخرت مىگفت مردم باور نمىكردند تا خداوند خواب ديدن را بر مردم مسلّط كرد. ۱۰
روض الجنان: ... اين مرد كيست كه او را از كارزارگاه به آسمان بردند تا از بالاى آسمانش ببردند؟ ۱۱
755. علامه شعرانى: ترجمه اين عبارت است: «و رأيته رفع بين السماء و الأرض حتّى رأيت السماء من دونه» (سيره ابن هشام). ۱۲
روض الجنان: ... اسحاق بن ابى طلحه گفت از انس بن مالك كه او گفت: خداى در باب شهيدان بئر معُونه قرآن بفرستاد، و هوَ: بَلَّغوا قَوْمَنا عنّا اَنَّهُ قَدْ لقينا ربَّنا فَرضىَ عنّا و رَضينا عَنْهُ، آنگه تلاوتش منسوخ شد بس آنكه ما مدّتى مىخوانديم، و خداى تعالى اين آيت فرستاد: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ...» . ۱۳
756. علامه شعرانى: بعض علماى ما و مخالفين گويند: ممكن است بعض آيات را خداوند تعالى بر پيغمبر صلىاللهعليهوآله نازل فرمود، مدتى مردم تلاوت كنند آنگاه آن را نسخ كرده از قرآن حذف كنند و آن را منسوخ التلاوة گويند و آن مربوط به تحريف قرآن
نيست چون تحريف آن است كه ديگران تغيير دهند نه خداوند خود منسوخ فرمايد. چنانكه مؤلّف هر كتاب اگر از آنچه نوشته است خود چيزى از كتاب خود حذف كند تحريف نيست و اگر ديگران تغيير دهند تحريف است. و حق آن است كه نسخ تلاوت اگر چه ممكن است اما به روايت صحيح وجود آن ثابت نشده است و اين روايات ثابت نيست. ۱۴
روض الجنان: ... بعضى دگر گفتند براى آن گفت: «بَلْ اَحْياءٌ» ، كه ايشان ثواب اعمالى كه كردندى ايشان را همچنان مىنويسند، و هر جهادى كه مجاهدى كند از آن روز تا روز قيامت ايشان را مثله اين مىنويسند، براى آنكه بذل جهد كردند و جان فدا كردند تا ديگران به ايشان اقدا كنند و اين اقوال اقتضاى كند آن كند «بَلْ أَحْياءٌ» مجاز باشد*.
و بعضى دگر گفتند: براى آنكه ارواح ايشان در زير عرش خداى را سجده مىكند چنانكه زندگان كنند، و چنانكه ارواح مؤمنانى كه ايشان بر وضوء بخسپند، على ماجاءَ في أَخْبارِ الاحاد**. ۱۵
757. علامه شعرانى: * و اگر گويى: «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» منافى مجاز باشد يعنى نزد پروردگار روزى مىخورند و آنكه حقيقةً زنده نباشد روزى نمىخورد، گوييم: به نظر اينان كه حيات را مجازى دانند روزى خوردن هم به معنى مجازى است يا ترشيح است؛ چنانكه شاعر در مدح پهلوانى كه او را تشبيه به شير كرده گويد: «له لبد أظفاره لم تقلم»؛ يعنى يال دارد و پنجه هايش بريده نشده است. ۱۶
758. ** اخبار احاد آن است كه يكى دو نفر روايت كنند و از قول آنان علم حاصل نشود و مؤلّف آن را حجت نمىداند و مقصود او تضعيف اين روايت است. و بايد دانست كه اين سخنان هيچ يك صحيح نيست، نه آنكه گفت مراد از زندگى نام نيك است كه به روزگار مىماند و نه آنكه گفت در حكم زندهاند؛ ثواب بر آنها هميشه
نوشته مىشود. و نه آنكه گفت بدن آنها در قبر نمىپوسد و اينها را كسانى گفتند كه از روح و تجرد آن خبر ندارند و انسان را عبارت از همين قالب و بدن مىدانند. و صحيح همان است كه از روايت ابن عباس و تفسير بيضاوى نقل كرديم. ۱۷
روض الجنان: عبدالرّحمن بن عبدالله بن عبدالرَّحْمن بن أَبي صَعْصَعَه گفت: عمروبن الْجَمُوح و عبدالله بن عمرو بن حازم از جمله كشتگان احد بودند، ايشان هر دو را در يك گور نهاده بودند. وقتى سيلى عظيم بيامد ـ و گور ايشان بر گذر سيل بود ـ و گور ايشان را خاك ببرد و ايشان در گور ظاهر شدند درست كه پنداشتى ايشان را هم آن ساعت نهادهاند... . ۱۸
759. علامه شعرانى: شايد يك تن در قبر نپوسد اما حكم كلى نمىتوان كرد؛ چون بسيار ديديم از مردان نيك و علما و حاملان قرآنكه پوسيده بودند. در روايت حضرت عسكرى آمده است كه قسّيس نصرانى در دعاى استسقا از استخوان پيغمبرى تبرّك جست تا باران آمد. و حق آن است كه نپوسيدن بدن فخر و شرف نيست، و اين روايت ضعيف است. ۱۹
روض الجنان: و عُبَيد بن عُمَيْر روايت كند كه: رسول عليهالسلام روز احد به مُصْعَب بن عمير بگذشت، او كشته افگنده بود، بر بالين او بايستاد و اين آيت مىخواند: «مِنَ الْمُؤمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...» ، آنگه گفت: رسول خداى گواهى مىدهد كه اينان فردا قيامت گواهان باشند بهنزديك خداى (جلَّ جلالُه) بياييد و اينان را زيارت كنيد و بر اينان سلام كنيد كه به آن خداى كه جان من به امر اوست كه هيچ كس نباشد كه بر ايشان سلام كند و الاّ جوابش باز دهند، و اين يك دو خبر دليل آن مىكند كه ايشان بر حقيقت زنده باشند* و ظاهر قرآن بر اين است، حمل بر ظاهر بايد كردن كه آن
اولىتر است و از آن مانعى نيست، و چيزى كه حمل كند بر آنكه از ظاهر عدول كنند.** ۲۰
760. علامه شعرانى: * يعنى همچنانكه در دنيا زندهاند، پس از مرگ هم زندهاند. و اگر گويى بدن شهيدان چون ديگر مردگان است و حس و حركت ندارد و اگر به فرض حس داشته باشد ظلم است آن را زير خاك كردن در ترس و تاريكى و تنهايى و سرما، و اگر مراد زندگى روح است شهيدان و غير شهيدان در حيات روح شريكند، در جواب گوييم: اثبات حيات براى شهيدان نفى حيات از ديگران نمىكند با آنكه چون ثواب و كرامت آنان بيش از ديگر مؤمنان است آنان را به خصوص ذكر كرد و اين معنى را بيضاوى در تفسير خود آورده، و در جلد اول صفحه 378 گذشت. ۲۱
761. ** يعنى چيزى هم نيست كه به سبب آن عدول از ظاهر كنند. ۲۲
1.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۴۵.
2.غافر (۴۰): ۴۶.
3.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۴۳. انوار التنزيل، ج ۱، ص ۱۹۲.
4.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۴۶.
5.مطابق تعليقه شماره ۱۸۲ همين مجموعه.
6.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۴۳.
7.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۴۷.
8.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۴۴.
9.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۴۸.
10.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۵۰.
11.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۴۶. سيرة النبى، ج ۳، ص ۶۸۰.
12.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۵۱.
13.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۴۷.
14.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۵۲.
15.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۴۸.
16.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۵۲ ـ ۱۵۳.
17.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۵۳.
18.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۴۹.