337
تفسير نورٌ علي نور ج1

171. «يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤمِنِينَ»

روض الجنان: منكر. ۱
762. علامه شعرانى: يعنى نكره. ۲
روض الجنان: ... منادى ندا كند: اَلْجَنَّةُ تَحْتَ ظِلالِ السُّيُوفِ؛ بهشت در زير سايه شمشيرهاست. چون چنين باشد هر طعنه و ضربه كه بر مرد مسلمان آيد، او را خوارتر آيد از آنكه شربه آب سرد در گرمگاهى. چون از پشت اسپ بر زمين آيد، هنوز بر زمين افتاده نباشد كه جفت او را حورالعين به بالين او رسد و او را بشارت دهد به آنچه خداى بجارده باشد او را از كرامت. چون بر زمين افتد: زمين گويد او را كه: مَرْحَباً بِالرُّوح الطَيِّبَة اُخْرِجَتْ مِنَ الْبَدَنِ الطَّيِّبَةِ؛... . ۳763. علامه شعرانى: از اين روايت معلوم مى‏گردد حيات شهيدان به حيات روح است نه تن؛ زيرا كه روح از تن خارج مى‏شود. واگر گويى: اگر مراد حيات روح است آمدن حورالعين نزد او چه سود دارد چون از حورالعين به بدن تمتع برند نه به روح، گوييم: اين را مسلّم نداريم؛ زيرا كه روح گرچه بدن دنيوى را رها كرده است اما بدن ديگر در تحتِ تسلّط خويش دارد. و اگر گويى: بدن دنيوى عبادت كرده است بايد هم او در برزخ ثواب بيند نه بدن ديگر، گوييم: اين سخن كسى است كه شى‏ء را به ماده بداند نه به صورت و اين صحيح نيست، بدن انسان از آغاز عمر تا انجام آن چند بار مبدّل مى‏شود و اگر پير را عقاب كنند به گناهى كه در جوانى كرده است ستم نكرده‏اند بر او با آنكه بدن او غير بدن جوانىِ او است اما اگر كرمها كه از بدن مرده متكّون مى‏شود بسوزانند به عقاب گناهى كه از مرده صادر شده بود ظلم است با آنكه همان ماده است؛ پس انسان به روح خود انسان است. و اين را تنظير مى‏كنيم به قوه برق كه در سيمهاى فلزى جارى است و غير مرئى و در چراغ هويدا مى‏گردد به صورت نور و اين نور همان برقِ سارى در سيم است. بدن انسان هم كه به حركت جوهرى به تجرد رسد همان است كه بود به جلوه ديگر نمايان گشت و چون در قيامت به بدن اول باز گردد چون همان روح باز گشته است. بايد گفت اين بدن اخروى با آن بدن دنيوى و برزخى يكى است. ۴
روض الجنان: أنسِ مالك روايت كند كه: با رسول عليه‏السلام بوديم در بعضى غزوات، مردى سياه بيامد گفت: يا رسولَ الله! من مردى ام چنين كه مى‏بينى سياه و زشت روى و كريه بوى، درويش، بى مال. اگر در پيش تو جهاد كنم تا مرا بكشند، جاى من كجا باشد؟ رسول عليه‏السلام گفت: بهشت. آن مرد اين بشنيد، نيزه به دست گرفت و حمله برد و كارزار مى‏كرد تا بكشتند او را. رسول عليه‏السلام بيامد و بر بالاى سر او بايستاد و گفت: لَقَدْ بَيَّضَ الله وَجهَكَ وَطَيَّبَ ريحَكَ واكْثرَ مالَكَ؛ خداى روى تو سپيد بكرد، و بوى تو خوش
بكرد، و مال تو بسيار كرد. آنگه گفت: به خداى كه زنان او را ديدم از حورالعين كه با يكديگر منازعت مى‏كردند* در آن جبّه پشمين كه او داشت تا كه با او در آن جا شود.
ابوهريره روايت كند از رسول عليه‏السلام كه او گفت: مرد مجاهد كه او را شهيد كنند؛ زخم نيزه و شمشير همچنان يابد كه كسى قرصه‏اى به او بر دهد**. ۵
764. علامه شعرانى: * يعنى پس از مرگ بى گذشتن زمان به حورالعين رسند، و اين معنى در چند روايت مكرر آمده است. و در بعضى روايات است كه به بهشت در آيند و اينها بعيد نيست؛ چون بهشت هم اكنون مخلوق است. ۶
765. ** «قرصه» آن است كه ما به فارسى نيشكون گوييم. يعنى به سر دو انگشت پوست بدن كسى را گرفتن و فشردن. و در نسخه آقاى كى استوان به جاى قرصه «وكين» آمده است و به قرينه اين لغت هم در فارسى به معنى نيشكون است اما جاى ديگر نديده‏ايم. و شكنجيدن در ترجمه قرصه هم آورده‏اند و در اين معنى به ضمّ كاف است. ۷

1.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۵۵.

2.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۵۰.

3.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۵۷ـ ۱۵۸.

4.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۵۲.

5.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۶۰.

6.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۵۳.

7.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۵۴.


تفسير نورٌ علي نور ج1
336
  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 74984
صفحه از 724
پرینت  ارسال به