172. «الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ...»
روض الجنان: مجاهد و عكرمه گفتند: آيت در غزاء بدرِ كهتر آمد. ۱
766. علامه شعرانى: بدر صغرى. ۲
173. «الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ»
روض الجنان: «الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النّاسُ» ، محلّ «الَّذينَ» هم جرّ است، به آن علّت كه در اوّل گفتيم. مراد به «ناس» اوّل نُعَيْمُ بن مسعود است در قول مجاهد و مُقاتل و عِكْرمه و
واقدىّ و اين عامّى بود كه مراد از او خاص است... . ۳
767. علامه شعرانى: مانند آيه «الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»۴ كه مراد اميرالمؤمنين عليهالسلام است. ۵
روض الجنان: عبدالله بن عمر الّجَمَلىّ روايت كرد از اميرالمؤمنين على عليهالسلام كه او گفت: «ايمان» اوّل لُمْظه باشد سپيد در دل، آنگه مىفزايد تا همه دل سپيد شود، و «نفاق» لمْظه* باشد سياه در دل چندان كه مىفزايد دل سياه مىشود تا همه دل سياه مىشود. و اگر دل مؤمن بشكافند سپيد باشد، و اگر دل منافق بشكافند سياه باشد، و شبهه زايل است در آنكه اين الفاظ مجاز است و تشبيه و تمثيل، و الاّ ايمان و كفر عَرَض است**، و عرض محال است كه متلوّن باشد و انّما متلوّن اجسامى باشد كه محلّ الوان باشد. ۶
768. علامه شعرانى: * «لمظه» نقطه و لكه است سياه يا سفيد. ۷
769. ** عرض در اصطلاح فلاسفه هر موجودى است كه بى موضوع قائم نتواند بود. و رنگ به اصطلاح ايشان عرض است؛ زيرا كه بى جسم موجود نيست. رنگ به جسم احتياج دارد و جسم بدان احتياج ندارد. و به اصطلاح متكلمين هم عرض چيزى است كه به خود قائم نباشد و آن بيست و يك نوع است: ده نوع نفسانى و خاص موجود زنده، و يازده نوع شامل هر دو مىشود. و ايمان و كفر از اعراض نفسانى است كه رنگ ندارد و آن را به تشبيه سياه و سفيد توان گفت. ۸
روض الجنان: عوف بن مالك روايت كند كه: رسول عليهالسلام از ميان دو مرد حكومتى كرد، آن را كه حكم بر او بود برخاست و مىگفت: حَسْبِىَ الله ونِعْمَ الْوَكيلُ. رسول عليهالسلام
گفت: باز آريد اين مرد را. باز آوردند او را، گفت: يا هذا! خداى (عزّوجلَّ) بر زيركى حمد مىكند و بر عجز ملامت. چون كارى بر تو غالب شود اين كلمه بگوى، تنبيه كرد او را بر آنكه اين كلمه نه به جاى خود گفتى. ۹
770. علامه شعرانى: آنكه در مرافعه نزد رسول صلىاللهعليهوآله مغلوب شود نبايد «حسبناالله و نعم الوكيل» گويد؛ چون بر خلاف عدل و حق محكوم نشده و رسول صلىاللهعليهوآله به خلاف حق حكم نمىكند. بلكه اگر كسى مغلوب ظالم باشد و از آن ترسد كه كسى بر او حيف كند بايد اين كلمه را گويد. و اين سخن را اين مرد ابلهوار گفت براى آنكه ندانست حكم رسول صلىاللهعليهوآله حكم خداست. و از رسول پناه به خدا نبايد برد چون حكم خداى هم موافق حكم رسول است و به حكم خدا و رسول هر دو دعوى بىشاهد و دليل پذيرفته نمىگردد. و آنكه مال خود را بىتوثيق سند به ديگرى داده است عاجزى كرده و خداى او را ملامت مىكند و رسول هم اگرچه علم غيب داند، بىگواه دعوى كسى را نمىپذيرد تا مردم بدانند در معامله و مرافعه تكليف شرعى ايشان چيست. ۱۰
1.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۶۳.
2.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۵۶.
3.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۶۵.
4.مائده (۵): ۵۵ .
5.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۵۷.
6.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۶۷ـ ۱۶۸.
7.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۵۸.
8.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۶۸.
9.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۵۹.