182. «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبِيدِ»
روض الجنان: «يداكَ أَوْكَتاوَ فُوكَ نَفَخَ». ۱
776. علامه شعرانى: «دو دست خودت بست و دهان خودت دميد» مَثَلى است كه ما به جاى آن گوييم خود كرده را چه تدبير. و اصل آن مثل آن است كه مردى در مشك دميد و دهان آن را بست و بر او نشست و در آب دريا رفت، دهانه مشك باز شد و باد بيرون رفت و او در مهلكه افتاد و استغاثه مىكرد، كسى اين كلام به او گفت. ۲
183. «الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَيْنا أَلاّ نُؤمِنَ لِرَسُولٍ حَتّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأْكُلُهُ النّارُ...»
روض الجنان: ... مفسّران گفتند: قربان و غنيمت حلال نبود بر بنى اسرائيل، اگر به قربانى بكردندى علامت قبولش آن بودى كه آتشى بيامدى سپيد كه آن را دود نبودى و آن را حفيفى و آوازى بودى، آن قربان بسوختى. و حكم غنيمت هم اين بودى، و چون مقبول نبودى بر حال خود بماندى. ۳
777. علامه شعرانى: در تفسير المنار گويد: اين اشاره به قربانى سوختنى است كه در شريعت موسى عليهالسلام بود و آن چنان است كه كاهنان خود آتشى مىافروختند و در جايى مىنهادند ۴ و بنى اسرائيل در كفّاره گناهان و در تطهير از حيض و نفاس و ساير موارد كه بايد قربانى كنند آن حيوان ذبيحه و محصول ديگر را در آتش مىافكندند و مىسوختند و از پيغمبر ما هم همين توقع داشتند كه حكم قربانى سوختنى را اجرا
كند، مىگفتند: هر پيغمبرى كه بعد از موسى عليهالسلام مبعوث مىشود ما با او ايمان نمىآوريم مگر آنكه قربانى سوختنى را تشريع كند. ۵
روض الجنان: ... بعضى دگر گفتند: «متاعُ الْغُرُور» از محقّران است كه مردمان دارند و از آن بنگزيرد. ۶
778. علامه شعرانى: چاره از آن نباشد و گزير چاره است. ۷
روض الجنان: خفيدن. ۸
779. علامه شعرانى: «خفيدن» سرفه كردن و عطسه كردن. ۹
1.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۸۹.
2.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۷۳.
3.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۹۰.
4.المنار، ج ۴، ص ۲۱۶ ـ ۲۱۷: «انّهم أرادوا شيئاً كان شائعاً عندهم، وهو أن يذبح القربان من النعم أو غيرها فيوضع فى مكان معين فتأتي نار بيضاء من السماء لها دوى فتأخذه أو تحرقه و روى ابن جرير عن ابن عباس أن الرجل منهم كان يتصدق بالصدقة فإذا تقبل منه نزلت عليه نار من السماء فأكلته».
5.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۷۴.
6.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۹۵.
7.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۷۷.
8.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۱۹۶.