349
تفسير نورٌ علي نور ج1

195. «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى...»

روض الجنان: [خداى تعالى گفت] ... من عمل هيچ عامل و كار هيچ كار كننده و طاعت هيچ مطيع و رنج هيچ نكوكار ضايع نكنم، اگر مرد باشد و اگر زن، نه براى آنكه زن باشد و در بعضى امور شرعى حكم او مخالف باشد حكم مردان را. در احكام عقلى حكم زنان با مردان مختلف شود. ۱
787. علامه شعرانى: يعنى زنان با مردان در حكم عقلى مختلف نيستند اگرچه در بعض احكام شرعى مختلف باشند. و مراد از حكم عقلى، استحقاق ثواب است بر عمل كه مرد و زن در آن مساوى‏اند. ۲
روض الجنان: [رسول عليه‏السلام] : النّاسُ مَعادِنُ كَمَعادِنِ الذَّهَبِ والْفِضَّةِ؛ معدنهااند چون معدنهاى زر و سيم، چندان تفاوت است كه از زر تا سيم اين كى بود! در عهد رسول الله عليه‏السلام: اِذِ النّاسُ ناسٌ والزّمانُ زمانٌ.
امّا امروز، حال چنان است كه آنان كه آن روز ابريز* بودند امروز ارزيزاند، و آنان كه چيز بودند امروز ناچيزند، آنان كه ذهب بودند ذاهب شدند و، آنان كه فضّه بودند مفَضّض گشتند.**
امروز خواصّ رصاصند*** و عوامّ هوامّ‏اند، به صورت مردمند به سيرت سباعند. بهرى ذئابند و بهرى كلابند، آنان كه زهّاداند ثعالب و أرانب‏اند، و آنان كه ولاتند چون كلب كَلِبَند،**** مؤمن در ميان ايشان چون برّه يا چو آهو كه پيرامن او اين سباع باشند، اگر جان به كنار برد كارى عظيم است ـ فَمَنْ نَجا برَأسِهِ فَقَدْ رَبِح***** ـ چه جاى سر است، و سر چه محلّ دارد! هر كه دين به سر برد، او گوى به سر برده است، اگر هزار سر چنين بنهد تا****** يك سر از آن نبرد هم او بر سود است. ۳
788. علامه شعرانى: * «ابريز» مراد از آن زر خالص است و ارزيز قلعى. ۴
789. ** يعنى پراكنده شدند. ۵
790. *** رصاص همان ارزيز است. ۶
791. **** كلب مبتلا به مرض هارى كه بيهوده مردم را مى‏آزارد. ۷
792. ***** هر كس سر سالم از معركه بيرون برد سود كرد. ۸
793. ****** «گوى به سر بردن» اصطلاحى بود به معنى بردن گوى و غالب شدن در چوگان بازى. و «سر نهد» يعنى مغلوب شود؛ يعنى اگر هزار بار سر بنهد تا يك سر ببرد باز هم سود با او است؛ چون معاشرت با اين مردم چنان است كه اگر هزار بار هم سر بنهى يك بار نبرى. ۹
روض الجنان: رسول عليه‏السلام در آن دو حديث مردم را تشبيه كرد، يكى از روى خلقت يكى از روى سيرت. چون به جاى سريرت رسيد گفت: اَلنّاسُ كَاِبْلٍ مائةٍ لا تَجدُ فيها راحِلَةً واحدَةً، اگر آن روز از صد يكى بر نيامدند، امروز از صدهزار يكى بر نيايند. عجب
كار است آنكه در نيامد چگونه برآيد* ـ ثَبِّت الْعرشَ ثمَّ انْقُشْ** ـ آنكه پاى در ننهاد چگونه به‏پايه برآيد، و آنكه به‏پايه برنيامد چگونه پايه يابد، و آنكه پاى ندارد كجا پاى دارد... . ۱۰
794. علامه شعرانى: * يعنى آنكه داخل نشد چگونه خارج شود. ۱۱
795. ** پايه تخت را استوار گردان آنگه بر آن نگار؛ چون تخت بلرزد نقش برنگيرد. ۱۲
روض الجنان: ... خر را اوّل سر بايد پس توبره بايد، اگر هر خرى را سرى ببايد، صد هزار خر را سرى نبايد* خواجه آن خر است كه سَرِ سَرْ ندارد،** لاجرم چنين بى‏سرو بى‏تن است كه هر بى‏سر و بى‏تنى بشريش مى‏نشايد: ولا يَعْرفُ الْفَرْقَ بَيْنَ الرأس والذَّنبِ*** مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنثى، نه براى آنكه او زن است، نه از بر زن است پيش از آن نيست كه نه از اهل گرزن است.****
و ما التأنيث لاسم الشمس عيباولا التذكير فخرا للهلال*****
آنكه اهل درزن باشد، نه سزاى گرزن باشد، مردت مادر زن است و زنت با گرزن است، اِقْلب و قدْ أَصَبْتَ والاّ عقْلِكَ اُصِبْتَ****** رَجَعتنا اِلى الحديث. ۱۳
796. علامه شعرانى: * يعنى هر قوم را امامى بايد. ۱۴
797. ** يعنى به سر خود اعتنا ندارد پس هر نااهلى لايق آن است كه سرور او شود. ۱۵
798. *** فرق ميان سرودم نمى‏گذارد و آن را كه بايد دنبال باشد پيشوا مى‏داند. ۱۶
799. **** اين عبارت تا قوله« رجعنا الى الحديث» از جهت معنى متصل به عبارت صفحه 291 [ است ] كه گفت حكم زنان با مردان مختلف شود. ۱۷ و «برزن» به معنى
بيرون و كوى و محله است. و «كرزن» تاج است و «درزن» به معنى سوزن. ۱۸
800. ***** مؤنث بودن نام شمس عيب او نيست و مذكر بودن نام هلال هم فخر او نه؛ چون در عربى شمس مؤنث است مجازا هلال مذكر و اين مذكر بر آن مؤنث رجحان ندارد بلكه بر عكس. ۱۹
801. ****** يعنى برعكس كن تا به حق رسيده باشى و اگر نه در عقلت نقصان است. ۲۰
روض الجنان: عبدالله بن عمرو روايت كرد از رسول عليه‏السلام كه گفت: حق تعالى فرداى قيامت بفرمايد تا بهشت بيارايند و چونان كه عروس را بر داماد عرض كنند، او را بر خلايق عرضه كنند. او گويد: يعنى خازنان او ـ كجايند: آنان كه ايشان در ره من جهاد كردند... . ۲۱
802. علامه شعرانى: تأويلى است بر خلاف ظاهر. چون فرمود بهشت خود سخن مى‏گويد و مؤلّف گويد بهشت خود سخن نمى‏گويد بلكه خازنان بهشت سخن مى‏گويند، و علت تأويل آن است كه بهشت آخرت را قياس به باغهاى دنيا كرد. و صحيح آن است كه تأويل نكنيم چون قياس آخرت به دنيا صحيح نيست و شايد در آن عالم بهشت خود سخن‏گوى باشد. ۲۲

1.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۲۱۷.

2.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۹۱.

3.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۲۱۹.

4.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۹۲.

5.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۲۲۰.

6.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۹۳.

7.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۲۲۰.

8.مطابق ج ۵، ص ۲۱۷ روض الجنانِ چاپ مشهد.

9.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۹۴.

10.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۲۲۲.

11.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۹۵.


تفسير نورٌ علي نور ج1
348

191. «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمواتِ وَالْأرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ...»

روض الجنان: «وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمواتِ وَالْأرْضِ» ؛ و انديشه كنند در عجيبِ خلقت آسمانها، و آنكه قديم (جلَّ جلالُهُ) چگونه آفريد اين هفت آسمان معلّق مطبّق بى عمادى و ستونى در هوا ايستاده، و آسمان دنيا به زينت ستارگان آراسته، و هفت زمين يك در زير يك نهاده، و به انواع حيوان آبادان كرده... . ۱
784. علامه شعرانى: قول صحيح در هفت زمين آن است كه اشاره به هفت اقليم كردند به رسم پيشين كه به جاى پنج منطقه مرسوم امروز آن را به هفت منطقه بخش مى‏كردند و هر منطقه را اقليمى مى‏گفتند. و در تفسير ابن‏عباس آمده كه هفت زمين مجاور يكديگرند و كوه و دريا در ميان آنها فاصله است و در هفت طبقه زمين سخنى ديگر هست كه در حواشى مجمع البيان گفته‏ايم. ۲
روض الجنان: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» ؛ اين از جمله آن جايهاست كه گفتيم عرب اضمار قول كنند، و تقدير آنكه: يَقُولُون ربَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطلاً. گويند: بار خدايا! اين به باطل نيافريدى... . ۳
785. علامه شعرانى: باطل كار عبث و بى فايده است، و اگر جهان منحصر باشد به اينكه مى‏بينيم خلقت بيهوده خواهد بود با آنكه عقل شهادت مى‏دهد واجب‏الوجود حكيم چيزى را عبث نيافريند. ۴

192. «رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ»

روض الجنان: «رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ» ؛ بار خدايا آن را كه تو در دوزخ
برى او را به خزى كرده باشى... .
و اصحاب وعيد به اين آيت تمَسُّك كردند و گفتند: مؤمنان مخزىّ نباشند. ۵
786. علامه شعرانى: اصحاب وعيد گويند آنكه گناه كبيره كند كافر است چون به جهنم مى‏رود و مؤمن به جهنم نمى‏رود. و جواب آن است كه مؤمن به جهنم مى‏رود اما مخلّد نمى‏شود. ۶

1.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۲۰۹.

2.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۸۶. مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۳۱۱ ذيل آيه ۱۲ سوره طلاق، حاشيه.

3.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۲۱۰.

4.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۸۷.

5.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۲۱۱.

6.روح الجنان، ج ۳، ص ۲۸۷.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 71578
صفحه از 724
پرینت  ارسال به