391
تفسير نورٌ علي نور ج1

تفسير نورٌ علي نور ج1
390

93. «وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤهُ جَهَنَّمُ...»

روض الجنان: ... واهل وعيد از معتزله و خوارج تمسّك كردند به اين آيت در آنكه كشنده مؤمن ابد در دوزخ بماند و از ايمان به درآيد به اين كشتن، و به‏نزديك ما و جمله مرْجيان از اسم ايمان و حكم اهل ايمان بيرون نيايد، و به اين فعل مؤبّد در دوزخ بنماند. ۱
911. علامه شعرانى: مرجيان گويند: چون كسى مؤمن باشد بر هيچ معصيت او را عقاب نكنند. و اينها شبيه بعضى عوام شيعه‏اند كه بى عبادت خود را اهل نجات مى‏دانند. و وعيديه گويند: هر كس گناه كرد كافر شود. و جماعتى از جُهّال متديّنين عصر ما نيز چنين پندارند و با معصيت‏كاران معامله كفار كنند. ۲

94. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ...»

روض الجنان: گوسپند را با شكسته كوهى راند. ۳912. علامه شعرانى: يعنى به دامنه كوهى. ۴
روض الجنان: حسن بصرى گفت: جماعتى مسلمانان بر جماعتى مشركان غزا كردند و ايشان را هزيمت كردند، در جمله مردى را بگرفتند. او گفت: من مسلمانم، و اظهار شهادتين كرد، از او قبول نكردند و براى متاعش و سلاحش او را بكشتند و متاعش برداشتند. رسول عليه‏السلام كشنده او را گفت: مردى را كه مى‏گفت من مسلمانم چرا كشتى؟ گفت: اى رسول الله! او از خوف مى‏گفت. رسول عليه‏السلام گفت: چرا دلش بنشكافتى تا بدانى كه دروغ تو مى‏گويى يا او، ما را الاّ با زبان كار نيست... . ۵
913. علامه شعرانى: اين عادت زشت اكنون هم ميان فرق مسلمانان هست: اول دشمن يكديگر مى‏شوند، پس از آن در تفحّص اقوال و امارات طعن و كفر بر مى‏آيند و به تكّلف و مشقّت دليل مى‏تراشند؛ خصوصا اگر خلفا و بزرگان با كسى اظهار دشمنى كنند. چنان‏كه جماعتى به طمع مالِ معاويه، اميرالمؤمنين عليه‏السلام را كافر مى‏گفتند و مرحوم سيد محسن عاملى (اعلى الله مقامه) در اعيان الشيعه گويد: اصحاب ائمه در حضور آنان يكديگر را نسبت به كفر و زندقه مى‏دادند و حضرت امام رضا عليه‏السلام با يونس گفت: اگر تو زنديق باشى و فلان تو را مؤمن گويد سود ندارد و اگر مؤمن باشى او زنديقت گويد تو را زيان ندارد. ۶
و سيد رحمه‏الله فرمايد: كار بدان جا رسيد كه اگر از كسى لفظ رياضت شنوند و امثال آن، او را به تصوف متّهم كنند و جماعتى بيشتر فقهاى ما را تكفير مى‏كنند كه چرا فرق ديگر اسلام را مسلمان دانسته و اخباريان همه مجتهدين را مخرّبِ دين و خارج از طريقه ائمه طاهرين و تابع مخالفين دانند و هر كس كتب آنان را بخوانند كافر شمارند بلكه گاه درباره آنها چيزها گويند كه از تكفير كم نيست. و گاه مطلبى را به عقيده خود از اصول دين مى‏شمارد و هر كه را بدان اقرار ندارد كافر مى‏گويد. بلكه بدان حد
رسيدند كه مخالف در مسائل فرعيه غير ضروريه را هم كافر گفتند. انتهى.
و بالاتر از آنچه سيد فرمود هم در اخباريين ديديم كه به‏احتمال مخالفت تكفير كردند. مثلاً ابوعلى بن سينا و ابونصر فارابى را كافر گفتند به‏انكار معاد به‏آنكه ابوعلى اقرار بدان كرده است در كتب خويش. و گويند او كافر است براى آنكه شايد اقرار او از ترس متدينين زمان خود بوده و گرنه چگونه مى‏شود كسى مانند او به معاد معترف باشد! ۷

1.روض الجنان، ج ۶، ص ۶۴.

2.روح الجنان، ج ۳، ص ۴۶۹.

3.روض الجنان، ج ۶، ص ۷۰.

4.روح الجنان، ج ۳، ص ۴۷۳.

5.روض الجنان، ج ۶، ص ۷۱.

6.رك: اعيان الشيعه، ج ۱۰، ص ۳۲۶ ـ ۳۳۱.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 70538
صفحه از 724
پرینت  ارسال به