399
تفسير نورٌ علي نور ج1

118. «...وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً»

روض الجنان: وفرضة القوس حزّةً. ۱
935. علامه شعرانى: «حزّه» به‏معنى شكاف است و آن در سر كمان براى جادادن زه است. ۲
روض الجنان: ... در بعضى از تفاسير آمد كه: از هر هزار كه نصيب شيطان است، يكى نصيب خداى باشد براى آنكه اغلب خلقان فرمان شيطان برند، و اندكى فرمان خدا برند. ۳
936. علامه شعرانى: در تفسير شيخ محمد عبده گويد: هر كس در خويش مى‏يابد كه نصيبى از شيطان دارد و بر خلاف عقل و مصالح او را وسوسه و بشر را به شر ترغيب مى‏كند. ۴ و هم گويد: اين مكالمه تكوينى است مانند «قالتا اتينا طائعين»۵ ، يعنى زمين و آسمان گفتند ما فرمانبرداريم و اين سخن را گروهى نمى‏پسندند و آن را تأويل غير جايز مى‏شمارند. محى الدين عربى در فتوحات در نظائر اين گفته است: هر تعبير مجازى كه در شرع آمده است به مصلحتى است و آن را حفظ بايد كرد؛ مثلاً خدا بر عرش و بالاى سر يا آسمانها است و دست و چشم دارد و امثال آن، گرچه مى‏دانيم او جسم نيست و مكان ندارد، اما مصلحتى بوده است كه خداوند اين گونه تعبير كرد و
نگفت من در قعر چاهها و زير پاى مردمم و بى‏دست و پا و بى‏چشم و گوشم تعبير شيطان هم به آنكه چنين و چنان خواهم كرد اگر چه مكالمه تكوينى باشد جز به همين عبارت كه خداى تعالى فرموده مؤثر نيست، مانند «بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ»۶ در مقابل «يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ»۷ . و اگر كسى گويد فلانى شير بيشه هيجا است، در قلوب اثرى دارد كه اگر گويد فلانى دلير است آن اثر ندارد و اگر گويد شراب نجس است چندان منفور نيست كه گويد شراب مانند بول و غايط است. ۸

1.روض الجنان، ج ۶، ص ۱۲۱؛ در چاپ مشهد «فُرْضَة الْقَوْسِ حَزٌّ عَلَيْها» ضبط شده است.

2.روح الجنان، ج ۴، ص ۱۸.

3.روض الجنان، ج ۶، ص ۱۲۱.

4.رك: المنار، ج ۵ ، ص ۳۴۴ ـ ۳۴۵.

5.المنار، ج ۵ ، ص ۳۴۵. فصلت (۴۱): ۱۱.

6.مائده (۵): ۶۴.

7.مائده (۵): ۶۴.


تفسير نورٌ علي نور ج1
398

115. «وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلّى...»

روض الجنان: ... دگر آنكه: در آيت بيان تحريم سبيلى است كه نه سبيل مؤمنان باشد، از كجا كه اتّباع سبيل مؤمنان واجب بود كه نه هرچه حرام نباشد بايد تا واجب بود، بل روا باشد كه مندوب بود يا مباح تا اتباع سبيل مؤمنان موقوف بود بر دليل.
دگر آنكه: اتّباع سبيل ايشان به شرط ايمان واجب باشد، و ما را دليلى دگر بايد جز آيت بر آنكه ايشان مؤمنند. دليلى كه ما را ايمن كند از آنكه ايشان صفت مؤمنى بشوند*. ۱
932. علامه شعرانى: يعنى متابعت مؤمنان واجب است در صورتى كه يقين داشته باشيم آنان هرگز از صفت ايمان خارج نمى‏شوند و چنين يقين هرگز حاصل نخواهد شد مگر در معصوم. پس اجماع حجت است وقتى كه بدانيم معصوم در ميان آنها است. ۲

117. «إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاّ إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلاّ شَيْطاناً مَرِيداً»

روض الجنان:... بر خيز كه من طائِله تو باز خواستم. ۳
933. علامه شعرانى: «طائله» كين و انتقام است. ۴
روض الجنان: ... حمزه انديشه كرد، گفت: اگر اين كار كارى سرسرى و باطل بودى،
محمّد را در اين وقت اين ياد نبودى... . ۵
934. علامه شعرانى: يعنى اين‏گونه فكر نمى‏كرد؛ براى آنكه اين كار كه من كردم خدمت بزرگى بود و بايد از من اظهار امتنان كند. ۶

1.روض الجنان، ج ۶، ص ۱۱۳.

2.روح الجنان، ج ۴، ص ۱۲.

3.روض الجنان، ج ۶، ص ۱۲۰.

4.روح الجنان، ج ۴، ص ۱۸.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 70187
صفحه از 724
پرینت  ارسال به