405
تفسير نورٌ علي نور ج1

135. «...كُونُوا قَوّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً فَاللّهُ أَوْلى بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا...»

روض الجنان: «وَالْوالدَيْن» ، يعنى گواهى براى مادر و پدر و به‏نزديك ما گواهى مرد براى مادر و پدر روا باشد و برايشان روا نباشد*. ۱
949. علامه شعرانى: يعنى به نفع آنها روا باشد و به ضرر آنها روا نباشد. ۲
روض الجنان: يكى از محدثان گفت. ۳
950. علامه شعرانى: يعنى يكى از شعراى تازه و نزديك به عهد مؤلّف. ۴
روض الجنان: ... «لىّ» در پيختن باشد. ۵951. علامه شعرانى: «درپيختن» به پاى فارسى اعراض و مطل و كج كردن لب و صورت و گردن و امثال آن باشد. ۶

1.روض الجنان، ج ۶، ص ۱۴۶.

2.روح الجنان، ج ۴، ص ۳۷.

3.روض الجنان، ج ۶، ص ۱۴۸.

4.روح الجنان، ج ۴، ص ۳۹.


تفسير نورٌ علي نور ج1
404

132. «وَ لِلّهِ ما فِي السَّمواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كَفى بِاللّهِ وَكِيلاً»

روض الجنان: «وَ كَفى بِاللّهِ وَكِيلاً» ؛ و تكفّل كننده به اندر بايست خلق... . ۱
946. علامه شعرانى: «اندربايست» حوائج است. ۲

133. «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النّاسُ وَ يَأْتِ بِآخَرِينَ...»

روض الجنان: ... جريربن عبدالله گفت: نعمان بن الْمُنذر الأكبر يك روز به تماشا با عدىّ بن زيد العابديّ بيرون رفت، به گورستان حيرة رسيدند... . ۳
947. علامه شعرانى: در مناذره عراق سه تن به نام نعمان بودند: اول نعمان‏بن امرء القيس. به قول جرجى زيدان معاصر بهرام گور بود، تا در سنه 431 ميلادى از ملك كناره گرفت و قصه سدير و خورنق و سنمار راجع به او است. دوم نعمان‏بن اسود. جرجى زيدان تاريخ سلطنت او را بين 500 و 504 نوشته است وقول مسعودى چيز ديگر است. سيم نعمان‏بن منذر معاصر هرمز و خسرو پرويز بود و همان است كه خاقانى درباره او گفت: «زير پى‏پيلش بين شه مات شده نعمان». آنكه ملك رها كرد و سياح شد و به دين مسيح درآمد نعمان اول است. گويا در آغاز سلطنت خود كامه بود و آزار بسيار مى‏كرد و چون نفس لوّامه او را سرزنش كرد از ملك كناره گرفت و شبى حاجبان را مرخص كرد و خود جامه سياحت پوشيد و سر به بيابان گذاشت. و آنكه باعدى‏بن زيد بود نعمان سيم است و او ملك را رها نكرد بلكه خسرو پرويز بر او خشم گرفت و زير پاى پيل انداخت. وقصّاصان اين تواريخ و حكايات را با يكديگر مخلوط كردند و مسعودى در مروج الذهب نعمان اول را گويد 65 سال پادشاهى كرد و نعمان دوم نعمان‏بن منذربن فارس حليمه بانى خورنق و صاحب فتوح است و
جرجى زيدان آن را به نعمان اول نسبت داد. و نعمان سيم معروف است كه با او ابيت اللعن مى‏گفتند و مادر پدرش معروف به ماء السماء. و اعتبار به سخنان جرجى زيدان نيست. و درباره نعمان گفتند:
إنّ ذا التاج لا أبا لك أضحىو ذُرّى بيته نُحور الفيول
إنّ كسرى عدا على الملك النعـمان حتّى سقاه أمّ البليل۴
روض الجنان: چون خالدبن الوليد عين التّمر بگشاد. ۵
948. علامه شعرانى: «عين التمر» آنجا است كه امروز شفاثه گويند و خالدبن وليد آن را به عهد ابوبكر بگشاد و مسعودى حكايت ملاقات دختر نعمان را به سعدبن ابى وقاص نسبت داده است، وقتى به قادسيه آمد. ۶

1.روض الجنان، ج ۶، ص ۱۴۱.

2.روح الجنان، ج ۴، ص ۳۳.

3.روض الجنان، ج ۶، ص ۱۴۳.

4.روح الجنان، ج ۴، ص ۳۵. معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۹۹.

5.روض الجنان، ج ۶، ص ۱۴۴.

6.روح الجنان، ج ۴، ص ۳۶.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 70087
صفحه از 724
پرینت  ارسال به