479
تفسير نورٌ علي نور ج1

تفسير نورٌ علي نور ج1
478

105. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

روض الجنان: «اَنْفُسَكُمْ» ، نصب بر اِغراست. ۱
1148. علامه شعرانى: «اغراء» به معنى تحريص است و در مورد اغراء لفظ را منصوب كنند به مفعوليتِ فعل مقدّر. ۲
روض الجنان: ... قيس بن حازم روايت كند از بعضى صحابه كه او اين آيت بخواند و گفت: شما اين آيت مى‏خوانى و به جاى خود نمى‏نهى... . ۳
1149. علامه شعرانى: يعنى بر معناى خود حمل نمى‏كنيد. ۴
روض الجنان: ابُو ثَعْلبة الخُشَنّى گفت: رسول را عليه‏السلام از ين آيت پرسيدم، گفت: امر معروف و نهى منكر مى‏كنيد تا آنگه كه بينيد كه مردمان دنيا بر دين بگزينند و در فرمان بخيل شدند و متابعت هواى نفس بر دست گرفتند و هر كس به رأى خود معجب و مستبد شدند، آنگه هر كسى حصّه نفس خود و آنچه به خاصّه او بازگردد نگاه داريد و عوامّ را رها كنيد به كار خود كه از پس شما روزگارى خواهد بودن كه ايّام صبر باشد، در آن ايّام هر كس كه به طاعت خداى عمل كند ضلال ديگران
او را زيان ندارد، بل ضلال و هلاك او بر او باشد. ۵
1150. علامه شعرانى: انسان در طبيعت خود چنان است كه مى‏خواهد مانند ديگر همنوعان خويش باشد و خلق و خوى معاشران را فراگيرد و اگر توانست مى‏كوشد تا ديگران را مانند خويش گرداند، اگر خود صالح باشد امر به معروف و نهى از منكر مى‏كند و اگر برخلاف اين باشد مانند مردم زمان ما سعى مى‏كند در ترويج منكرات تا از وحشت انفراد رهايى جويد. و نيك مرد ضعيف الرأى اگر از اصلاح ديگران عاجز شود خود مثل ديگران مى‏شود.
به هر حال، اين آيه مناسب حال اينان است و خداوند تعالى آنان را تنبيه مى‏فرمايد كه اگر از پيشرفت مقاصد اهل ايمان مأيوس شوند خود را نبازند و تسليم كفار نشوند. بلكه بدانند اگر همه مردم كافر باشند آن يك مؤمن تنها در دنيا بايد به وظيفه خويش عمل كند و نگويد وقتى هيچ حكم اسلام رايج نيست من چرا خويش را مقيّد شمارم. ۶
روض الجنان: كلبى گفت از ابوصالح از عبداللهِ عبّاس كه: رسول عليه‏السلامنامه با اهل هجر نوشت و منذر بن ساوى التَميمىّ از قبل رسول عليه‏السلام آن جا بود، گفت: دعوت كن ايشان را با اسلام، اگر قبول كنند، و الاّ جزيتى بر ايشان نه. او نامه رسول عليه‏السلامعرضه كرد بر عرب، و جهودان و ترسايان و گورانى كه آن جا بودند... . ۷
1151. علامه شعرانى: «گور» لغتى است در گبر، يعنى مجوس. و مراد از «هجر» قاعده بحرين و بحرين سواحل عربستان است از بصره تا عمان و مشتمل بر قطيف و احسا مى‏شود. و مردم آنجا گروهى عرب بودند و رئيس آنان منذربن ساوى نام داشت. مرزبان مجوس سبخت بود. علاء بن حضرمى از طرف رسول صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به ايشان نامه آورد و آنان اسلام قبول كردند با همه عرب اما يهود و نصارا و مجوس به شرايط ذمّه متعهد شدند.
و اينكه فقها گويند اهل بحرين به طوع اسلام آوردند و زمين آنها مفتوح العنوة نيست مقصود فرمانداران و امراى آنان است كه مسلم و تسليم شدند نه همه مردم آن. ۸

1.روض الجنان، ج ۷، ص ۱۸۰.

2.روح الجنان، ج ۴، ص ۳۵۱.

3.روض الجنان، ج ۷، ص ۱۸۰.

4.روح الجنان، ج ۴، ص ۳۵۲.

5.روض الجنان، ج ۷، ص ۱۸۲.

6.روح الجنان، ج ۴، ص ۳۵۳.

7.روض الجنان، ج ۷، ص ۱۸۳؛ در چاپ مشهد «گبركانى» ضبط شده است.

8.روح الجنان، ج ۴، ص ۳۵۴.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 83193
صفحه از 724
پرینت  ارسال به