495
تفسير نورٌ علي نور ج1

31. «...قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فِيها وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ...»

روض الجنان: سُدّى گفت و عمرو بن قيس كه: چون مؤمن از گور برخيزد، شخصى به استقبال او آيد با صورتى هر كدام نيكوتر و بوى هر كدام خوش‏تر... . ۱
1197. علامه شعرانى: ما گوييم: هر چه نيكوتر و هر چه خوش‏تر. ۲

1.روض الجنان، ج ۷، ص ۲۶۹.

2.روح الجنان، ج ۴، ص ۴۱۳.


تفسير نورٌ علي نور ج1
494

26. «وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ وَ إِنْ يُهْلِكُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ»

روض الجنان: ... و قولى دگر آن است كه: آيت در ابولهب آمد كه اگر مجمعى و موسمى حاضر بودى كسى خواستى كه رسول را ايذا كند يا طعن زند او رها نكردى و ذبّ و نهى كردى براى خويشى را و لكن خويشتن از او و ايمان دور داشتى و مخالفان در تفسير آورده‏اند كه: آيت در شأن ابو طالب آمد كه او حمايت رسول كردى و مردم را از ايذاء او نهى كردى و به او ايمان نياوردى*، و در اين باب حديثى و شعرى متناقض روايت كنند. ۱
1194. علامه شعرانى: اولاد عباس كه به خلافت رسيدند با اولاد ابوطالب كه آنها نيز پسر عمّان رسولند صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رقيب بودند از جهت نسب و نمى‏توانستند رجحان خويش را در ذهن عامه خلق راسخ گردانند جز به اينكه گويند عباس عمّ پيغمبر كه جدّ ما بود مؤمن بود و آن عم كه جدّ طالبيان بود كافر از دنيا رفت، پس ما اولى باشيم به خلافت. و مردم هم كه از رموز سياست بى‏خبر بودند اين دعوى را باور كردند و جزء دين پذيرفتند با آنكه اعتقاد به كفر و ايمان اشخاص معيّن جزء اصول دين نيست. و بسيارند معاصران رسول صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كه در ايمان آنها ميان اهل سير خلاف است. ۲

29. «وَ قالُوا إِنْ هِيَ إِلاّ حَياتُنَا الدُّنْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ»

روض الجنان: در آيت دليل است بر اصحاب معارف... . ۳
1195. علامه شعرانى: اصحاب معارف كسانى هستند كه مى‏گويند حقيقت بر همه
روشن است و همه كس حق را مى‏داند الاّ آنكه جماعتى دانسته انكار مى‏كند و اين آيه ردّ ايشان است. ۴
روض الجنان: «وَ قالُوا إِنْ هِيَ إِلاّ حَياتُنَا الدُّنْيا» ، آنگه خبر داد از منكران بعث و نشور كه ايشان گفتند در دار دنيا... «وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ» ؛ و ما را بعثى و نشورى نخواهد بودن. اين آن‏گاه گفتند كه رسول عليه‏السلام ايشان را به قيامت و بعث و نشور و عقاب دوزخ بترسانيد*، ايشان اين گفتار بگفتند از آن جا كه اعتقاد ايشان بود. ۵
1196. علامه شعرانى: لازم نيست آن وقت گفته باشند؛ چون كه جماعتى از مردم هر عصر بدان معتقد بودند و دو اصل فلسفى است ميان مردم متداول: گروهى مادى غير همين موجودات جسمانى به عالم ديگر معتقد نيستند. و گروه ديگر گويند: غير اين عالم عالم ديگر هست اعلى و اشرف و موجودات آنجا غير محسوس و هر چيز در آنجا كامل و عالم و عاقل و لذات آن شديد و آلام آن هم در غايت شدت و انسان براى آن عالم آفريده شده است و در ايجاد او غرضى است يعنى غايتى نه براى زيستن در اين جهان و خوردن و بهره و تمتّع بردن از اينجا آفريده شده است. و قرآن و انبياى سلف و حكماى الهى مروّج اين طريقه دومند. ۶

1.روض الجنان، ج ۷، ص ۲۶۰.

2.روح الجنان، ج ۴، ص ۴۰۶.

3.روض الجنان، ج ۷، ص ۲۶۱.

4.روح الجنان، ج ۴، ص ۴۰۸.

5.روض الجنان، ج ۷، ص ۲۶۶.

6.روح الجنان، ج ۴، ص ۴۱۱.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 71776
صفحه از 724
پرینت  ارسال به