37. «وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ»
روض الجنان: «وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ» ،... ابن كثير خواند: «يُنزِلَ» بتخفيف من الانزال، و ديگران بتثقيل من التَّنزيل. بعضى دگر گفتند: مراد آن است كه چرا آيتى نفرستد چنانكه پيغامبران مقدّم را بود از فَلْق دريا و يد بيضاء و احياى موْتى و مانند اين، حق تعالى گفت: قادرم، و لكن بيشتر ايشان نمىدانند. ۱
1200. علامه شعرانى: نصارا و ملاحده به اين آيت و امثال اين تمسّك جسته گويند پيغمبر اسلام معجزه نداشت و غير قرآن دعوى اعجاز نكرد و آن همه احاديث در معجزات آن حضرت آمده مجعول دانند (خذ لهم الله) و ندانستند كه هر كس در وقتى جواب قومى را به نحوى مىدهد چنانكه علما گاه در جواب معاندى گويند: «از من
مپرس كه من هيچ نمىدانم» و طبيبى درباره بيمار خودسر و نافرمان گويد: «من از علاج كردن عاجزم» و حضرت عيسى با آن همه معجزه كه اظهار كرد و در جواب يهود معاند گفت: «به شما هيچ معجزه نموده نخواهد شد مگر معجزه يونس پيغمبر كه سه روز در شكم ماهى رفت و زنده بيرون آمد» و اين سخن در انجيل نصارا مذكور است. (متى16: 4). و در آيات ديگر است كه خداوند به پيغمبر ما در سوره صافات معجزه داد. آيه 14 و 15 فرمايد: «وَ إِذا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ * وَ قالُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِينٌ»۲ ؛ درباره كفار مكه فرمايد: چون آيتى بينند استهزا كنند و گويند اينجادويى آشكار است و در همين سوره انعام (آيه 124) گذشت: «وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤمِنَ حَتّى نُؤتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ»۳ ؛ يعنى چون آمد ايشان را معجزه گفتند ما ايمان نمىآوريم تا آنكه به خودِ ما داده شود آن وحى كه به پيغمبران خدا داده شد؛ يعنى وحى بر خود ما نازل شود. و خداوند در پاسخ فرمود: «اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ...»۴ ؛ يعنى خداوند داناتر است كه رسالت خود را به كه واگذار كند. و آيات نبوت بسيار است كه در محل خود ذكر شده و اين بنده هم به قدر استطاعت در كتاب فارسى موسوم به راه سعادت نوشتهام. ۵