497
تفسير نورٌ علي نور ج1

37. «وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ»

روض الجنان: «وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ» ،... ابن كثير خواند: «يُنزِلَ» بتخفيف من الانزال، و ديگران بتثقيل من التَّنزيل. بعضى دگر گفتند: مراد آن است كه چرا آيتى نفرستد چنان‏كه پيغامبران مقدّم را بود از فَلْق دريا و يد بيضاء و احياى موْتى و مانند اين، حق تعالى گفت: قادرم، و لكن بيشتر ايشان نمى‏دانند. ۱
1200. علامه شعرانى: نصارا و ملاحده به اين آيت و امثال اين تمسّك جسته گويند پيغمبر اسلام معجزه نداشت و غير قرآن دعوى اعجاز نكرد و آن همه احاديث در معجزات آن حضرت آمده مجعول دانند (خذ لهم الله) و ندانستند كه هر كس در وقتى جواب قومى را به نحوى مى‏دهد چنان‏كه علما گاه در جواب معاندى گويند: «از من
مپرس كه من هيچ نمى‏دانم» و طبيبى درباره بيمار خودسر و نافرمان گويد: «من از علاج كردن عاجزم» و حضرت عيسى با آن همه معجزه كه اظهار كرد و در جواب يهود معاند گفت: «به شما هيچ معجزه نموده نخواهد شد مگر معجزه يونس پيغمبر كه سه روز در شكم ماهى رفت و زنده بيرون آمد» و اين سخن در انجيل نصارا مذكور است. (متى16: 4). و در آيات ديگر است كه خداوند به پيغمبر ما در سوره صافات معجزه داد. آيه 14 و 15 فرمايد: «وَ إِذا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ * وَ قالُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِينٌ»۲ ؛ درباره كفار مكه فرمايد: چون آيتى بينند استهزا كنند و گويند اينجادويى آشكار است و در همين سوره انعام (آيه 124) گذشت: «وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤمِنَ حَتّى نُؤتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ»۳ ؛ يعنى چون آمد ايشان را معجزه گفتند ما ايمان نمى‏آوريم تا آنكه به خودِ ما داده شود آن وحى كه به پيغمبران خدا داده شد؛ يعنى وحى بر خود ما نازل شود. و خداوند در پاسخ فرمود: «اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ...»۴ ؛ يعنى خداوند داناتر است كه رسالت خود را به كه واگذار كند. و آيات نبوت بسيار است كه در محل خود ذكر شده و اين بنده هم به قدر استطاعت در كتاب فارسى موسوم به راه سعادت نوشته‏ام. ۵

1.روض الجنان، ج ۷، ص ۲۸۰ ـ ۲۸۱.

2.صافّات (۳۷): ۱۴ ـ ۱۵.

3.انعام (۶): ۱۲۴.

4.روح الجنان، ج ۴، ص ۴۲۱.


تفسير نورٌ علي نور ج1
496

35. «...وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ»

روض الجنان: «وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى» ؛ اگر خدا خواهد ايشان را جبر كند بر ايمان و به اكراه و قهر بر ايمان دارد، چه او قادر است بر اين، و لكن براى آن نمى‏كند كه حكمت مانع است از اين، و مثله قوله: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»۱ ، و كذلك قوله: «وَ لَوْ شِئْنا لَآتَيْنا كُلَّ نَفْسٍ هُداها»۲ . وامّا بر وجه ايثار و اختيار خداى تعالى مريد است ايمان* همه كافران را به دلالت آنكه آمر است به آن، و آمر لابد مريد باشد مأمور به را... . ۳
1198. علامه شعرانى: خداوند انسان را آزاد و مختار آفريده است و آنان را نهى كرد از قهر و اجبار ديگران و جبّاران را نكوهش فرمود، مانند فرعون و نمرود كه اراده خود را بر بندگان خدا به قهر و اجبار تحميل مى‏كنند و فرمود كسى كه خود را به علامات جابرانه نشان كند مانند شرطى و عراف كه چون مردم آنها را ببينند بترسند، هرگز گناهشان آمرزيده نشود و در شب قدر كه رحمت خدا شامل همه گناهكاران مى‏شود شامل آنان نمى‏شود. و پيشرفت انبيا در مقابل جباران براى آن است كه استقلال و اختيار فردى را كه طبيعىِ بشر است ترويج مى‏كردند. پيشرفت دنيا و ترقى روح در آخرت براى كوشش افراد انسان است و اگر مقهور باشند مانند جمادات ساكن مى‏مانند و امانت الهى را كه عقل و فكر است به كار نمى‏برند. از اين جهت، خودِ خداوند انسان را قهر بر ايمان نكرد و رسولان خويش را نفرمود قهر كنند. و اين مردم نادان كه از پيغمبر ما آيات قهر مى‏خواستند از غايت جهل مى‏پنداشتند خداى مانند جباران است كه اگر پيشرفت كارى خواهند آن را به قهر انجام مى‏دهند، و اگر خدا بخواهد مردم شراب نخورند شراب را نيافريند؛ چنان‏كه خيام گويد:
انگور حلال خويش در خم كردم‏گو تلخ مكن خداى تا مى نخورم
و ندانست اگر خداى قهر مى‏خواست انسان را از اول مانند ملائكه معصوم مى‏آفريد. و لكن اين نوع موجود مختار هم ماهيتى است مستحق وجود از خداى تعالى فيض مى‏طلبد. ۴
روض الجنان:... «نَفَق» منفذى باشد در زمين كه گذرگاه دارد و منه النّافقاء لِجُحرِ اليَرْبُوع، و منه المُنافق لأنّهُ كاليَربُوع فى نَفَقاته لا يَدْرى من أىّ اَبْوابها يَخرُجُ. ۵
1199. علامه شعرانى: «يربوع» موش دشتى است و خانه خود را چنان مى‏كند در چزمين كه دشمن بدو راه نبرد، چون سوراخها و نقبها و راههاى گوناگون در آن حفر مى‏كند و معلوم نيست براى بيگانه كه كدام به خانه او منتهى مى‏گردد. ۶

1.شعراء (۲۶): ۴.

2.سجده (۳۲): ۱۳.

3.روض الجنان، ج ۷، ص ۲۷۸.

4.روح الجنان، ج ۴، ص ۴۱۹.

5.روض الجنان، ج ۷، ص ۲۷۹.

6.روح الجنان، ج ۴، ص ۴۲۰.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 71701
صفحه از 724
پرینت  ارسال به