501
تفسير نورٌ علي نور ج1

59 . «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ...»

روض الجنان: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ» ، واحدش «مِفْتَحْ» باشد و ابن سَمَيْقَع خواند: مَفاتيحُ الغَيْب جمع «مفتاح» يعنى از من توان شناختن و از من به آن توصّل توان كردن. «لا يَعْلَمُها إِلاّ هُوَ» ؛ جز او كس نداند براى آنكه هر كه عالم به علم باشد آنچه داند از طريقى داند و چون به غيب طريق نباشد او را، غيب نداند. ۱
1207. علامه شعرانى: عالم به علم باشد؛ يعنى صفت علم غير ذات او باشد و عارض بر ذات بر خلاف خداى تعالى كه عالم به علم نيست بلكه عالم بالذات است. ۲روض الجنان: ... عبد الله مسعود گفت: پيغامبر ما صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را همه چيز بدادند الاّ مفاتيح غيب. ۳
1208. علامه شعرانى: چون هر چيز كه از ما پنهان است گويى در جايى خزانه كرده و درِ آن را بسته‏اند و اگر خواهيم بر آن آگاه شويم بايد به كليد در را گشوده، آنچه در خزانه است باز بينيم. از راه داشتن به غيب تعبير به كليد فرمود، و آنچه مردم براى اطلاع بر غيب به كار برند مانند نجوم و كهانت و رمل و آن را كليد غيب پندارند، صحيح نيست. ۴
روض الجنان: از صادق عليه‏السلام روايت كردند كه: مراد به برگ افتاده سقط است كه از شكم مادر بيفگند و مراد به «حَبّه» در ظلمات زمين فرزند است تا در تاريكى رحم مادر، و مراد به «رطْب» آنچه از آن زنده ماند و بزايد و به «يابس» آنچه نيست شود يا بميرد و مراد به «كتاب» لوح محفوظ است به‏نزديك بيشتر مفسّران. و بعضى دگر گفتند: كنايت است از عالِمىِ خداى تعالى. ۵
1209. علامه شعرانى: انسان چون خواهد هر مطلبى را دانسته و بدان رجوع كند هر وقت خواهد در كتاب مى‏نويسد. و اين لفظ كنايه از فراموش نشدن و ترك نكردن است. ۶

1.روض الجنان، ج ۷، ص ۳۱۱.

2.روح الجنان، ج ۴، ص ۴۴۲.

3.روض الجنان، ج ۷، ص ۳۱۲.

4.روح الجنان، ج ۴، ص ۴۴۲.

5.روض الجنان، ج ۷، ص ۳۱۵.

6.روح الجنان، ج ۴، ص ۴۴۴.


تفسير نورٌ علي نور ج1
500

53 . «وَ كَذلِكَ فَتَنّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَ هؤلاءِ مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا...»

روض الجنان: ... از طريق مبالغه گفتند: مادر ما را براى مرگ زاده است و جهان براى خراب بنا كرده‏اند تا پندارى كه غرض در اين هر دو و اين دو كار بوده است و اين خارج نيست چون از اين بنخواهد گرديدن. پس اگر گويند: «لامِ» غرض است و لكن نه بر حقيقت، بر توسّع از اين وجه كه ما گفتيم تا مخالف را نرسد كه گويد «لام» عاقبت در كتب نحو و دركلام عرب نيامد، و اين وضعى است كه شما نهادى براى تقويم و اصلاح مذهب خود، پس بر اين وجه كه ما گفتيم در اين اغراض بسته باشد. ۱
1204. علامه شعرانى: مذهب ما عدل است و اين كه خداوند عالم مردم را به كفر و فسق اجبار نمى‏كند. و از اين آيه اگر لام غرض باشد خلاف مذهب ما معلوم مى‏گردد؛ چون خداوند آنان را امتحان كرد تا كفر گويند. و مؤلّف جواب داد: در كلام عرب، «لام» براى عاقبت نيز آمده است؛ يعنى خداوند آنها را امتحان فرمود، بدان انجاميد كه كفر گفتند. ۲
روض الجنان: فرودان درويشان. ۳1205. علامه شعرانى: يعنى فقراى پست. ۴
روض الجنان: معاوية بن قرّه روايت كند عن عائذ عمرو كه: روزى ما جماعتى نشسته بوديم، امير المؤمنين عليه‏السلام بود و سلمان و بلال و صُهيب، أبوسفيان بگذشت، ما گفتيم: كى باشد كه شمشيرهاى خداى جاى خود بگيرد از گردن اين جبّار كه دشمن خداست. ابوبكر حاضر بود، گفت: اين سخن كه را مى‏گويى؟ گفتند: پير قريش و سيّد قريش را... . ۵
1206. علامه شعرانى: اين در وقتى بود كه هنوز ابوسفيان اظهار ايمان نكرده بود و هنوز هجرت به مدينه اتفاق نيفتاده؛ چون پس از اظهار اسلام ابوسفيان اين كلام نمى‏گفتند و اسلام او پس از فتح مكه و ذلت مشركين و مقهور گشتن ابوسفيان بود اما در آن هنگام سلمان حضور پيغمبر مشرّف نگشته. شايد ذكر نام او سهو باشد از راوى. و الله اعلم. ۶

1.روض الجنان، ج ۷، ص ۳۰۱.

2.روح الجنان، ج ۴، ص ۴۳۵.

3.روض الجنان، ج ۷، ص ۳۰۲؛ چاپ مشهد «فرودِ آن درويشان» ضبط كرده است.

4.روض الجنان، ج ۷، ص ۳۰۳.

5.روح الجنان، ج ۴، ص ۴۳۶.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 69164
صفحه از 724
پرینت  ارسال به