535
تفسير نورٌ علي نور ج1

140. «قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ...»

روض الجنان: «قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ» ، حق تعالى گفت: زيان كردند آنان كه فرزندان خود را بكشتند و زنده در گور كردند، خوف درويشى را و انديشه عار را، تا كسى ايشان را به نكاح به حكم خود نكند، و اصل «خسران» هلاك باشد، و خسران در تجارت هلاك سرمايه باشد... و «سفه» نقيض حِلْم باشد و سفيه ضدّ حليم بود و اصل او خفّت و سبكى باشد به سبكسارى. ۱
1287. علامه شعرانى: و اگر گويى: آن‏كه به سفاهت و ندانسته مرتكب معصيت شود چه مؤاخذه بر وى بود، گوييم: قتل اولاد چندان قبيح است كه هر سفيه قبح آن را در مى‏يابد و اما حرام كردن چيز حلال بى دليل و محروم كردن خويش از رزق الهى خسرانى است و محروميتى كه انسان به دست خود بر خويش وارد كرده و آيه صريح
در عقاب نيست مگر آنكه تشريع و افترا بستن بر خدا عقلاً و نقلاً قبيح است. ۲

1.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۵۹ .

2.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۷۳.


تفسير نورٌ علي نور ج1
534

138. «وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُها...»

روض الجنان: اراييح. ۱
1284. علامه شعرانى: ارايح به معنى بويها. ۲

139. «وَ قالُوا ما فِي بُطُونِ هذِهِ الْأَنْعامِ خالِصَةٌ لِذُكُورِنا... سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ...»

روض الجنان: و در دخول «تا» در «خالِصَةٌ» سه وجه گفتند: يكى آنكه مبالغت راست، كَقَوْلِهِمْ: علاّمَةٌ و نسّابَةٌ، و يكى آنكه بمنزله «تا» است كه در مصدر شود، كَالْعافيَةِ وَالْعاقِبَة، و يكى آنكه مراد به ما اناث بچّگان است، و قول اوّل بهتر است. ۳
1285. علامه شعرانى: يعنى «ما فى بطون» گفت و بچه‏هاى ماده را خواست و به اين جهت وصف به خالصه آورد. ۴
روض الجنان: آنگه حق تعالى گفت: [ «سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ» ] من جزا دهم ايشان را به اين وصف كه كردند و اين دروغ كه گفتند، و «با» بيفگند، فعل به وصف رسيد* و در او عمل كرد و مفعولٌ به بيفگند. ۵
1286. علامه شعرانى: در تفسير المنار گويد: در اسفاط «باء» نكته عالى است در بلاغت؛ چون جزاى هر عمل اثر آن صفتى است كه از عمل در نفس پديد مى‏آيد از تزكيه و پاكى يا آلودگى و زنگ. پس گويى عقاب عين عمل است براى آنكه نفس متنعّم مى‏شود يا معذّب مى‏شود به آن صفت كه از اعمال در آن منطبع مى‏گردد. و گويد: اين معنى را در تفسير مكرّر گفته‏ايم. و البته مقصود او تجسّم يافتن صفات و اعمال است نه انكار حشر جسمانى. و پيش از اين در تفسير آيه 128 «النّارُ مَثْواكُمْ خالِدِينَ فِيها إِلاّ ما
شاءَ اللّهُ»
حديثى از جابر بن عبد الله انصارى روايت كرده است از پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كه اگر خداى خواهد جماعتى از اشقياء را از آتش بيرون برد و به بهشت درآورد خواهد كرد. و از ابى هريره آنكه روزگارى بر جهنم آيد كه هيچ كس در آن نماند. و از ابن مسعود آنكه زمانى بر جهنم مى‏آيد كه درهاى آن بسته مى‏شود و هيچ كس در آن نيست. و از شعبى آنكه جهنم زودتر آباد مى‏شود و زودتر ويران. و گويد: دراين باب دو قول معروف است از صحابه و تابعين. و گويد: اين روايات دلالت بر آن دارد كه عقاب از ناحيه صفات خبيثه نيست؛ چون اگر صفات خبيثه موجب عقاب باشد و اين صفات زائل شدنى نيست بايد عقاب هم زائل شدنى نباشد. و جواب مى‏دهد كه عقل به تفاصل معاد راه ندارد و ما دوام يا عدم دوام عذاب را از شرع بايد فراگيريم و شايد صفات خبيثه پس از مدتى زايل شود. ۶

1.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۵۷ .

2.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۶۸.

3.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۵۸ .

4.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۶۸.

5.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۵۸ ـ ۵۹؛ عبارت داخل قلاب در چاپ مشهد نيامده است.

6.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۷۲.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 70145
صفحه از 724
پرینت  ارسال به