545
تفسير نورٌ علي نور ج1

162. «قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»

روض الجنان: آنگه گفت: بگوى اى محمّد «إِنَّ صَلاتِي» كه نماز من. «وَنُسُكِي» ، در او سه قول گفتند: سعيد جبير و مجاهد و قتاده و سُدّى و ضحّاك گفتند مراد ذبيحه است كه براى حج و عمره كشى و حسن بصرى گفت: مراد دين است. زجّاج و جُبّائى گفتند: عِبادَتي، و قول اوّل از روى لغت قريب‏تر است و بر توسّع در دگر عبادات استعمال كنند. ۱
1309. علامه شعرانى: در زمان ما گروهى بدين آيه متمسّك شده و ذبح حيوان را به عنوان نذر يكى از اوليا حرام مى‏دانند، چنان‏كه براى امامزادگان نذر مى‏كنند. و تصور وجه سخن و استدلال آنان براى من واضح نيست؛ زيرا كه اگر ذبيحه با شرايط شرعى بكشند و روى به قبله بسم الله بگويند علتى براى حرمت آن تعقل نمى‏شود، هرچند نذر كند آن را در مكان معيّن ذبح كند براى اطعام گروهى خاص به طورى كه عمل وى در آن مكان براى اطعام آن گروه رجحان داشته باشد. و همچنان‏كه عقيقه براى مولود نيست، كشتن گوسفند براى اطعام مجاورين يا زائرين امامزاده نيز عبادت امامزاده محسوب نمى‏شود. ۲

164. «...وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ...»

روض الجنان: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» ؛ و هيچ نفس بارِ ديگرى بر نگيرد، و اين بر سبيل مثل است، چنان‏كه گفتند: كُلُّ شاةٍ بِرِجْلها سَتُناط، و معنى آنكه: هيچ نفس را به
گناه ديگرى نگيرند و اصل «وِزْر» ثقل باشد، و از آن جا سلاح را أوْزارُ الْحَرْبْ گويند. ۳
1310. علامه شعرانى: جماعتى كه با كتب ابن تيميه و ابن قيم و امثال آنان انسى دارند به اين آيات تمسك كرده عبادت به نيابت اموات بلكه تلقين و خيرات و فاتحه و يس خواندن براى آنها را بدعت مى‏شمارند و وقف براى اين گونه امور را باطل مى‏دانند «كَما يَئِسَ الْكُفّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ»۴ . و همه اينها به مذهب ما باطل است، چون روايات بسيار از اهل بيت طهارت در تجويز اين امور وارد شده است و در عقل هم مانع از هيچ يك نيست. و اين كه گويند استحقاق ثواب آنْ دارد كه رنج عمل را تحمل كرده باشد صحيح است و ما مى‏گوييم آنچه به ميت مى‏رسد از نفع اين اعمال تفضّل است نه ثواب استحقاق و مستحق همان كس است رنج عمل را تحمل كرده است. ۵

1.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۱۱۳ـ۱۱۴؛ عبارت داخل قلاب در چاپ مشهد نيامده است.

2.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۱۰۸.

3.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۱۱۵.

4.ممتحنه (۶۰): ۱۳.

5.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۱۰۹.


تفسير نورٌ علي نور ج1
544

160. «...وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلاّ مِثْلَها...»

روض الجنان: معرور بن سُويد روايت كرد از ابوذر الغفارىّ (رحمة الله عليه) كه او گفت مرا حديث كرد الصّادقُ المُصَدَّقْ آن راست گوى كه به او دروغ نگفتند، يعنى رسول عليه‏السلام... . ۱
1307. علامه شعرانى: ترجمه مصدَّق اسم مفعول است و گويند پيغمبر صادق مصدَّق، يعنى او خود هرچه گفت راست گفت و هرچه در وحى به او گفتند هم راست گفتند. ۲

161. «قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً...»

روض الجنان: «قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» ؛ بگو اى محمّد كه خداى تعالى مرا هدايت داد به معنى بيان و الطاف و توفيق به ره راست كه رهِ ايمان است و اسلام. «دِيناً قِيَماً» ، در نصب او چند قول گفتند: يكى آنكه بدل صراط مستقيم است به معنى و هدىً متعدّى باشد به دو مفعول، يك بار به خود نَحْوُ قَوْلِكَ: هَدَيْتُ الْقَوْمَ الطَّريقَ وقَوْلِهِ: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»۳ ، و يك بار به مفعول دوم به حرف جرّ رسد مثالش چنان بود كه اين آيت، پس جار و مجرور در جاى مفعول دوم است و محلّ او نصب است آنچه از او بدل كرد بر معنى نصب كرد آن را بر محلّ او. ۴
1308. علامه شعرانى: كلمه «ديناً قيّماً» بدل بعض از كل است نسبت به صراط مستقيم، الا آنكه صراط لفظ مجرور است و محلا منصوب و بدل آنكه «دينا
قيماً» هست تابع محل صراط است و منصوب. ۵

1.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۱۱۰.

2.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۱۰۵.

3.حمد (۱): ۶.

4.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۱۱۲.

5.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۱۰۷.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 70053
صفحه از 724
پرینت  ارسال به