551
تفسير نورٌ علي نور ج1

14. «قالَ أَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»

روض الجنان: ... خداى تعالى به معلوم خود تعليق كرد اين را و او را وقتى معيّن نزد، و چون چنين باشد هيچ وقت ايمن نباشد كه آن وقتِ معلوم است كه خداى تعالى زد اجل او را... . ۱
1318. علامه شعرانى: «اجل زدن» و «وقت زدن» يعنى وقت معين كردن، در فارسى آن عهد متدوال بود؛ مانند ضرب الاجل در عهد ما. ۲
روض الجنان: ... امّا علم خداى تعالى به آنكه او اختيار توبه و ايمان نخواهد كردن مانع نباشد خداى را تعالى از اين فعل براى اين غرض، و حامل و باعث او نبود بر آن، چه علم تعلّق دارد بِالشَّى‏ءِ على ما هُوَ بِهِ، و او را بر وجهى و صفتى نگرداند، و از باب تكليف «مَنْ عَلمَ اللهُ أنَّهُ يَكْفُرُ» باشد، و كلام در اين معنى در دگر جاى مُسْتَقْصى رفته است. ۳
1319. علامه شعرانى: يعنى آنكه علم خدا تعلق گرفته است كه او كافر خواهد ماند تا وقت مرگ، مانند ابولهب. و در جاى ديگر گفته شد كه علم خدا سبب مجبور بودن بنده نيست. ۴

16. «قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ»

روض الجنان: و وجه بهترين آن است كه: ابليس معََ كُفْرهِ قدرى بود، اين كه گفت بر مذهب جبر گفت و نسبت كرد اغوا و اضلال را با خداى تعالى چنان‏كه مجبّران كنند، و
اين ظاهر آيت است و حمل كردن آيت را بر ظاهر و عذر ابليس ناكردن اولى‏تر باشد، چه اين كلام محكى است از او، و از او پيش از اين در وجود آمد تا اين قدر به او گمان نبردند كه در حقِّ خداى روا دارد اطلاق اين كردن. ۵
1320. علامه شعرانى: يعنى ابليس با كفر و تمرد و انكار كسى درباره‏اش گمان نبرد كه جبرى باشد و كلام مجبّره كه از او صادر شد تأويل كردند. و اين دلالت مى‏كند كه فضاحت جبر از فضاحت كفر بيشتر است. ۶

1.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۱۴۲.

2.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۱۲۶.

3.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۱۴۲ـ۱۴۳.

4.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۱۲۷.

5.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۱۴۴.

6.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۱۲۸.


تفسير نورٌ علي نور ج1
550

9. «وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ...»

روض الجنان: و «خسران» ذَهابُ رأس المال باشد و سر همه سرمايه‏ها تن و جان باشد. ۱
1315. علامه شعرانى: سر همه مايه‏ها يعنى بزرگ‏ترين سرمايه تن و جان است. ۲

10. «وَ لَقَدْ مَكَّنّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ...»

روض الجنان: «وَ جَعَلْنا لَكُمْ فِيها مَعايِشَ» ؛ و شما را در او وجه معاش ساختيم. ۳
1316. علامه شعرانى: تعريف معيشت چنين كرد. ۴

11. «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ...»

روض الجنان: «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ» ، اين خطاب است از خداى تعالى جمله خَلْقان را كه فرزندان آدم اند، گفت: ما بيافريديم شما را. و «خَلْق» اِخْراجُ الشَّىْ‏ء مِنَ الْعَدَمِ اِلَى الوُجُودِ باشد، على ضَرْبٍ مِنَ التَّقْدير، بى زيادتى كه به اسراف رساند يا تقصيرى كه به نقصان آرد آن را، و براى اين فعل ما را خَلق نخوانند و ما را خالق نخوانند بر اطلاق كه افعال ما مقدّر نباشد اين تقدير. ۵
1317. علامه شعرانى: يعنى اين گونه تقدير و اندازه كه خداوند در خلق خود رعايت
فرموده ديگرى را ممكن نيست. ۶

1.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۱۳۴.

2.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۱۲۱.

3.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۱۳۴ ـ ۱۳۵.

4.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۱۲۲.

5.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۱۳۵ـ۱۳۶.

6.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۱۲۲.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 69990
صفحه از 724
پرینت  ارسال به