561
تفسير نورٌ علي نور ج1

تفسير نورٌ علي نور ج1
560

54 . «إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيّامٍ...»

روض الجنان: «إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ» ، خداى تعالى در اين آيت تذكير كرد خلق را بعضى نعمتهاى او برايشان و تنبيه كرد ايشان را بر آن. گفت: «إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ» ؛ خداى شما آن خداست كه بيافريد آسمانها و زمين را در شش روز. ۱
1338. علامه شعرانى: بيضاوى گويد: يعنى در شش وقت، ۲ پس مراد از روز مطلق وقت است، مانند «وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ»۳ . و در تفسير المنار گويد: مانند ايام العرب كه اوقات جنگ و خصام است از جمله جنگ «بسوس» كه چهل سال طول كشيد از ايام عرب است. ۴ و در قرآن كريم خطاب به حضرت موسى آمده است: «ذَكِّرْهُمْ بِأَيّامِ اللّهِ»۵ ، يعنى اوقات عذاب كه بر امم سالفه فرود آمد و مقصود اين ايام ما نبود كه از طلوع و غروب خورشيد معلوم مى‏شود، چون پيش از خلقت عالم روز بدين معنى
تصور نمى‏شود. امام فخر گويد: فايده در ذكر شش وقت با اينكه معلوم است خداوند عالم را در مدت متراخيه به تدريج آفريده آن است كه در تورات ذكر اين شش روز آمده و عرب كه با يهود معاشر بودند آن را اميد داشتند و خداوند به همان كه در خاطرشان بود و استدلال كرد و معنىِ صحيح آن خواست. ۶
و در تفسير المنار گويد:
روز اول آن گاه بود كه عالم ماده گازى بود مانند دود. و روز دويم آن‏گاه كه آب پديد آمد پس از گاز. و روز سيم وقتى كه خشكى پيدا شد و كوهها بر افراشته شد. و روز چهارم وقتى كه مواليد زنده پديد آمدند از نبات و حيوان. و دو روز ديگر براى خلق آسمانها است مقدّم يا مؤخّر از خلق زمين. ۷
و اين‏ها را با علوم امروز تطبيق كرده است. ۸ و از فخر رازى نقل كرده است كه:
به نظر مناسب‏تر مى‏آيد كه معموره زمين در گذشته زمانى در آب فرو رفته بود و در آن گل چسبنده بسيار حاصل گشت و پس از آن از آب بيرون آمد و محجّر گشت و سخت شد و پستى و بلندى به سبب سيل و باد پديد آمد و كوهها بسيار شدند. و اين گمان بدان تقويت مى‏شود كه چون بعضى سنگها را بشكنيم اجزاى حيوانات آبى مانند صدف و ماهى در آن مى‏يابيم. ۹ انتهى.
و توقف در اين امور اولى است. والله العالم بمراده. ۱۰
روض الجنان: حسن بصرى گفت: اِسْتَوى اَمْرُهُ بِمَعنى ثَبَتَ واسْتقَرَّ؛ فرمان او ثابت شد و مستقرّ بر خلقِ عرش يعنى قرار بر آن افتاد كه عرش آفريند، على حذفِ المضاف واِقامَةِ المضافِ اِلَيْهِ مَقامَهُ. و اين وجهى دگر باشد در تأويل آيت و بعضى متكلّمان گفتند ممتنع نباشد كه «استوى» نامى باشد مختص به خلق و فعل عرش و
آسمان در اين دو چيز. حق تعالى اين لفظ گفت و در دگر جا نگفت*، جز كه اين معنى از لغت شاهدى ندارد و تخصيص نشايد منْ غَيْرِ دَليلٍ مُخَصِّص. ۱۱
1339. علامه شعرانى: يعنى «استوى» به معنى خلق و فعل است، يعنى آفريد و درست كرد الا آنكه خداوند فقط در عرش و آسمان اين كلمه را در اين معنى استعمال كرده و در ارض و امثال آن استعمال نكرده، نفرمود استوى على الارض مثلاً و مؤلّف گويد: استعمال استوى به اين معنى در لغت شاهد ندارد. ۱۲
روض الجنان: امّا در «عرش» دو قول گفتند: يكى آنكه چيزى است كه خداى بيافريد آن را به شكل سريرى. و در خبر است كه جبريل عليه‏السلام خواست تا طول عرش بداند، از خداى تعالى دستورى خواست چند سالها مى‏پريد تا ضعيف شد و مانده گشت، از خداى تعالى مدد قوّت خواست حق تعالى قوّت و پرهاش مضاعف كرد. بيش از آن مدت بپريد، هم ضعيف شد، خداى تعالى قوّتش زياده كرد تا چند بار. چون ملالش آمد گفت: بار خدايا بيشتر پريدم يا بيشتر مانده است؟ گفت: يا روح من! چندين هزار سال است تا مى‏پرى، هنوز يك قايمه از قوايم عرش نپريده‏اى و اگر همه عمر دنيا در اين به سر برى... . ۱۳
1340. علامه شعرانى: «عرش» را چون به معنى جسمانى تفسير كنيم و «استوى» را به معنى استقرار و سكون، ناچار خداوند عالم جسم خواهد شد، در جهتى قرار گرفته. و اگر كسى گويد ما با اين حال او را جسم ندانيم يا معاند است يا بسيار جاهل و معنى تناقض را ندانسته است. و هرگز تعقّل نمى‏شود چيزى در جهتى خاص باشد و در جايى قرا گرفته اما جسم نباشد. و گروهى از محدثين عامه بر آن اصرار دارند و مذهب سلف مى‏شمارند و ملا جلال دوانى بر آنها سخت اعتراض كرده و آنان را از مجسّمه شمرده است. و عجب آنكه گويند آلوسىِ مفسّر سخن دوانى را رد كرده گويد: ابن تيميه از
مجسّمه نبود بلكه قائل به فوقيت بود. و ما گوييم: فوقيت حقيقى همان جسميت است و آنان قائل به فوقيت حقيقى هستند. و تفصيل آن در اينجا مناسب نيست. ۱۴

1.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۲۱۸.

2.انوار التنزيل، ج ۱، ص ۳۵۱.

3.انفال (۸): ۱۶.

4.المنار، ج ۸ ، ص ۳۹۳.

5.ابراهيم (۱۴): ۵ .

6.مفاتيح الغيب، ج ۱۴، ص ۱۰۴.

7.المنار، ج ۸ ، ص ۳۹۳ ـ ۳۹۴.

8.رك: المنار، ج ۸ ، ص ۳۹۴ ـ ۳۹۵.

9.المنار، ج ۸ ، ص ۳۹۵.

10.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۱۷۴.

11.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۲۱۹.

12.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۱۷۵.

13.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۱۷۶.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 69641
صفحه از 724
پرینت  ارسال به