91. «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ»
روض الجنان: ... محمّد بن اسحاق گفت: مردى از اهل مدين نام او عمر بن كلما چون آن ابر ديد و در او عذاب، بشناخت كه آن نه ابر رحمت است ابر عذاب است، اين بيتها بگفت:
يا قَوْمِ اِنَّ شُعَيْباً مُرْسَلٌ فَذَرُواعَنْكُمْ سَميراً وعِمْرانَ بنَ شَدّادِ
اِنّى أرى غَيْمَةً يا قَومِ قَدْ طَلَعتْتَدْعُوا بصوتٍ على ظَمّاءَةِ الْوادِي
واِنَّهُ لَنْ تَرَوْا فيها ضُحى غدكُمْاِلاّ الرّقيمَ يُمَشّي بينَ أمْجادٍ۱
1369. علامه شعرانى: شعر عروضى به زبان عربى فصيح در عهد شعيب بعيد مىنمايد؛ چون زبان عربى آن عهد بلكه پس آن هم با عربى زمان پيغمبر ما فرق داشت و شعر عروضى از دويست سال قبل از بعثت متجاوز نيست. و اين قصه را ثعلبى از امام و پيغمبر نقل نكرده و حجت نيست. ۲
98. «أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا ضُحًى وَ هُمْ يَلْعَبُونَ»
روض الجنان: «أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا ضُحًى»۳ «واو» عطف است بر قرائت آنكه «واو» مفتوح خواند. اهل مدينه و ابن عامر خواندند: به سكون «واو»،
چنانكه «أوْ» باشد بمعنى حَرف الشكّ؛ يا ايمن شدهاند اهل اين شهرها كه عذاب ما به ايشان آيد و به چاشتگاه، و محلّ او نصب بود بر ظرف به معنى ضُحى* «وَ هُمْ يَلْعَبُونَ» ؛ و ايشان بازى مىكنند، و «واو» هم حال راست. و اصل «بأس» و «بؤس»، شدّت باشد، و در آيت مراد عذاب است.
امّا «نَوْم» حدّ او سهوى بود** كه به حيوان رسد با فتور اعضاء بى علّتى. ۴
1370. علامه شعرانى: * يعنى محل ضحى نصب است كه بهچاشتگاه ترجمه شده است. ۵
1371. ** سهو در زبان عربى غفلت و عدم حضور معنى است در ذهن و آنها كه گفتند امام و رسول را سهو باشد مقصودشان آن است كه لازم نيست در همه امور علم حضورى داشته باشند نه آنكه سهواً خطا بگويند و عمل كنند؛ چون قول و فعل امام و رسول حجت است و با احتمال خطا اعتماد بر آن نمىتوان كرد. ۶
1.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۳۰۴.
2.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۲۲۶.
3.آيه در چاپ مشهد نيامده است.
4.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۳۰۹.
5.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۲۳۱.