156. «وَ اكْتُبْ لَنا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الاْخِرَةِ إِنّا هُدْنا إِلَيْكَ قالَ عَذابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ...»
روض الجنان: «إِنّا هُدْنا إِلَيْكَ» ، أى تُبْنا؛ ما توبه كرديم و با تو گريختيم... .
و اصل او از رجوع باشد، يقال: هاد إلَيْه إذا رجعَ... . و يُقال: هادَ إليه إذا مالَ إلَيْه. والتَّهويدُ التَّمَكُّثُ والتَّرفُّق فى السِّير، و ثوْبٌ مُهَوَّدٌ أى مُرقَّعٌ، و يهود از اين معنى هيچ نباشد براى آنكه يهودى منسوب است با «يهوذا» أحد اَولاد يعقوب عليهالسلام و لكن عرب «ذال» را با «دال» كردند. ۱
1414. علامه شعرانى: يهودا در زبان اصلى هم به دال مهمله است. ۲
روض الجنان: «عَذابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ» ؛ عذاب من است آن برسانم به آن كس كه خواهم از بندگانم. و «عَذابِي» محل او رفع است بر خبر مبتداى محذوف، و التقدير: ذاك عذابى، و روا باشد كه اشارت به «ذاك» مضمر به فتنه باشد، يعنى آن فتنه كه در آيت مقدم برفت... . ۳
1415. علامه شعرانى: يعنى «ذاك» مقدّر اشاره به فتنه است. ۴
157. «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الاْءِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ...»
روض الجنان: آنچه از زمين نجد به زمين غَوْر آيد آن را إنزال گويند. ۵1416. علامه شعرانى: يعنى از بلندى به پستى. ۶
روض الجنان: و بر هر زمين كه رسند نماز كنند الاّ به «طهارت جاى» يا «گرماوه» يا گورستان. ۷
1417. علامه شعرانى: طهارت جاى يعنى جاى طهارت و گرماوه گرمابه است. ۸
روض الجنان: خدا گفت: ايشان اُمّت محمّد باشند گفت: بارخدايا، مرا از ايشان كن. گفت: يا موسى، تو ايشان را در نيابى. گفت: بار خدايا، من آمدم با وَفْد بني اسراييل، وفادت دگران را باشد. ۹
1418. علامه شعرانى: يعنى آنچه براى مهمان حاضر مىكنند براى ديگران مىبرى با آنكه ما به مهمانى آمديم. ۱۰
روض الجنان: عطاءبن يسار گفت: عبدالله بن عمروبن الْعاص را ديدم، او را گفتم: مرا خبر ده از صفت رسول عليهالسلام در تورات، گفت: اَجل والله كه او در تورات مذكور است و موصوف چنانكه در قرآن. در تورات هست به لغت ايشان آنچه معنى اين است: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً»۱۱ ، و حرزاً للاُمّيين اَنْتَ عَبْدي ورَسُولى سَمَّيْتُك الْمُتَوَكِّلَ لَسْتَ بِفَظِّ ولا غليطِ ولا صخّابٍ فى الأَسواقِ؛* اى پيغامبر ما تو را بفرستاديم گواه بر خلقان و بشارت دهنده و ترساننده و حِرزى و مَعقلى امّيان را ـ يعنى امّت خود را ـ تو بنده منى و رسول منى، تو را متوكّل نام نهادم.
در دگر آيت هست در صفت او: فظّ و بدخوى و سطبر دل نباشد و بانگ دارنده در بازارها**، و اهل بدى را به بدى جزا نكند و لكن عفو كند... . ۱۲
1419. علامه شعرانى: * در عبارت ترجمه عربى كتاب اشعيا (فصل 42) هم اكنون
موجود است چنين آمده است:
هو ذا عبدي الذي أعضده مختاري الذي سرت به نفسي، وضعت روحى عليه، فيخرج الحق للأمم لا يصيح ولا يرفع ولا يسمع في الشارع صوته. قصبة مرضوضة لا يقصف وفتيله خامدة لا يطفى إلى الأمان يخرج الحقّ لا يكل ولا ينكسر حتّى يضع الحقّ فى الأرض و تنتظر الجزائر شريعته.
و چون در روايات نقل معنى است نه نقل الفاظ، آن را به عبارات مختلفه آوردهاند. ۱۳
1420. ** همان آيه اول است كه راويان به عبارت ديگر نقل معنى كردند. ۱۴
روض الجنان: عطا گفت: از آن پس كعب الأَحْبار را ديدم، گفتم: خبر ده مرا به صفت رسول عليهالسلام در تورات... . گفت: مولد او به مكّه باشد و هجرت او به طابه باشد و ملك او به شام باشد و امت او حمّادان و حمد كنندگان باشند، بر همه حال شكر خداى كنند و دست و پاى خود را وضو كنند... . ۱۵
1421. علامه شعرانى: در باب 42 كتاب اشعيا آمده است بيابان (عربستان) و شهرهاى آن ديارى كه قيدار (فرزند اسماعيل جد خاتم الانبيا صلىاللهعليهوآله) در آنجا ساكنند آواز خود را بلند سازند و ساكنان سالع (كوهى است در مغرب مدينه) ترنم كنند و از سر كوهها آواز دهند و پروردگار را تمجيد كنند و در جزاير تسبيح گويند الخ. و چنانكه گفتيم اين روايات نقل معنى است نه عبارت و دهن به دهن از يكى به ديگرى رسيده. ۱۶
روض الجنان: و راوى خبر گويد كه: ابا مالك را پرسيدم از صفت رسول عليهالسلام ـ در تورات و او مردى بود كه علم تورات دانست ـ گفت: صفت او در كتاب بنى هارون كه مُبدَّل و مُغَيَّر نيست اين است كه: احمد از فرزندان اسماعيل بن ابراهيم باشد، و او آخر پيغامبران است... . ۱۷1422. علامه شعرانى: بشارت به آمدن پيغمبر ما به نص آيه قرآن در تورات و انجيل فعلى كه در دست اهل كتاب است موجود مىباشد و حاجت به آن نيست كه به تورات و انجيل غير محرّف متمسك شويم و در مقام احتجاج بر يهود و نصارا نيز تمسّك به كتابى كه موجود نيست و هيچ كس آن را در دست ندارد نبايد كرد. فرمود: «يَجِدُونه مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ»۱۸ مىيابند نوشته نزد خودشان. و يكى از علماى هندوستان در كتاب موسوم به اظهار الحق آن بشارات را جمع كرده و ديگران هم به وى اقتدا نمود، هر كس تفصيل خواهد بدانها مراجعه كند. ۱۹
روض الجنان: پارنجن. ۲۰
1423. علامه شعرانى: پارنجن خلخال است. ۲۱
روض الجنان: ... شيران روز باشند و زاهدان شب، ترس او دشمن را بر يك ماهه راه از او مىرود، تولاّى كارزار كند به نفس خود تا مجروحش بكنند، شُرْطَه ندارد و حَرَس ندارد، امر كند به معروف ـ يعنى به ايمان، و نهى كند از منكر ـ يعنى از شرك*.
و در اخبار است كه در تورات نوشته است: پيغامبرى** را بدارم در ايشان مانند تو كه موسيى و كلام خود در دهن او نهم. هر چه او را وصيّت كنم بگويد با اُمّت. امّا پسر پرستار*** را ـ يعنى رسول ما را كه از فرزندان اسماعيل هاجر است بر او بركت كردم سخت سخت... . ۲۲
1424. علامه شعرانى: * از روايات آحاد است كه قرينه به صحت آن نيست و آنچه در تورات فعلى فعلاً يافت مىشود كفايت است. ۲۳
1425. ** اين آيه در سفر مثنى تورات است و فصل 18 صريح در آنكه پيغمبرى پس از
موسى عليهالسلام با شريعت مبعوث خواهد شد و خداوند كلام خود را به دهان او خواهد گذاشت و اين آيه ما را كافى است. ۲۴
1426. *** اما پسر پرستار تا آخر آيه ديگر است در سفر تكوين تورات در ضمن قصه حضرت ابراهيم عليهالسلام و اهل كتاب گويند: مراد از دوازده بزرگ دوازده فرزند بلافاصله اسماعيل است. ۲۵
1.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۴۲۵ـ۴۲۶.
2.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۳۰۰.
3.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۴۲۶.
4.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۴۲۸.
5.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۳۰۱.
6.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۴۳۰.
7.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۳۰۳.
8.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۴۳۱.
9.احزاب (۳۳): ۴۵.
10.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۴۳۲.
11.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۳۰۴.
12.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۴۳۳.
13.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۳۰۵.
14.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۴۳۳.
15.اعراف (۶): ۱۵۷.
16.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۴۳۳؛ در چاپ مشهد «پاورنجن» ضبط شده است.
17.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۴۳۴ـ ۴۳۵.
18.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۳۰۶.