48. «وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ ... قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللّهَ...»
روض الجنان: «إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ» ، حسن بصرى گفت: جبريل را ديد پياده در پيش شتر رسول ايستاده و عنان او به دست گرفته، ابليس او را بشناخت از او بترسيد و بگريخت.
خلاف كردند در ظهور شيطان تا ايشان او را بديدند؛ ابوعلى گفت و جماعتى گفتند از متكلّمان كه: خداى تعالى صورت او بگردانيد به معجزه حضرت رسول عليهالسلامو تشديد تكليف بر مكلّفان و سبب خذلان كافران و نصرت مؤمنان، و اين وجهى درست است، و صحّت اين، قول باقر و صادق است ـ كه از پيش برفت. ابوالقاسم
بلخى و جماعتى دگر گفتند: به ظهور نبود؛ به وسوسه بود؛ و قول اوّل در اخبار ظاهرتر است. ۱
1492. علامه شعرانى: يعنى شياطين در باطن مشركين را وسوسه مىكردند، چنانكه ملائكه مؤمنين را دلگرم و مطمئن مىساختند و نه اينان ملائكه را مىديدند و نه آنان شياطين را كه «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ»۲ ، «وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها»۳ و اين تفسير را بيضاوى نيز اختيار كرده است و بعضى گمان برند كه سراقة بن مالك خود با آنها بود و خداوند او را شيطان ناميد چون شيطان او را وسوسه مىكرد و او سخنانى كه مىگفت به اغواى شيطان مىگفت. بارى تحقيق اين معنى متوقف بر آن است كه از قول مورخان معلوم شود سراقه حقيقةً با اهل مكه بوديا نبود و انكار خود او از بودن و فرار كردن دليل نبودن وى نيست چون مىخواست عار فرار را از خويش دفع كند. ۴
روض الجنان: ... منافقان... با قريش به بدر آمدند چون قلّت مسلمانان و كثرت كافران ديدند شكّشان زيادت شد به يكبارگى مرتد شدند و روى به قتال رسول نهادند، و ايشان جماعتى بودند، منهم: قَيْس بن الْوَليد بن الْمُغيرة، و ابوقَيْس بن الفاكه بن المغيره، والْحارث بن ربيعة بن الأسود بن المطّلب... . ۵
1493. علامه شعرانى: اسامى تصحيف شده بود و از سيره ابن هشام تصحيح گرديد. ۶
1.روض الجنان، ج ۹، ص ۱۲۹.
2.اعراف (۶): ۲۷.
3.توبه (۹): ۲۶.
4.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۴۲۳.
5.روض الجنان، ج ۹، ص ۱۳۰ـ۱۳۱؛ در چاپ مشهد «ابوقيس بن العاد بن المغيره» ضبط شده است.
6.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۴۲۴. سيرة النبى، ج ۲، ص ۴۶۸.