24. «قُلْ إِنْ كانَ آباؤكُمْ وَ أَبْناؤكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ...»
روض الجنان: «وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها» ؛ و مالهاى كه آن را كسب كردهاى... آنگه مبالغت در كسب را قرف گويند، چنانكه به زبان ما گويند: فلان كس فلان كار را پوست مىبكند چون مبالغت كند در كردن او آن كار را، و القِرفَةُ القِشْرَةُ والقَرْفُ القَذْفُ ايضاً. و مرجع او هم با قشر بود كه از آن عبارت كنند به آنكه پوستين او مىدرد. ۱
1518. علامه شعرانى: پوستين دريدن در فارسى كنايه از تهمت زدن و بدگويى كردن است. و قذف در اصطلاح فقه نسبت زنا است به كسى و آن را قرف هم گويند به معنى پوست كندن و عيب را ظاهر كردن. ۲
روض الجنان: «حَتّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ» ؛ تا خداى تعالى كارى كه خواهد كردن بكند. مجاهد گفت: مراد «بِأَمْرِهِ» ، اينجا فتح مكّه است، و حسن بصرى گفت: مراد عقوبتى است عاجل يا آجل، و اين امر اينجا لامحال فعل است. قول نيست، و آنكه مراد مىشناسد از او بى قراين دليل كند بر آنكه اين لفظ حقيقت است در فعل چنانكه در قول. ۳
1519. علامه شعرانى: يعنى «امر» به دو معنى آمده است در كلام عرب: يكى قول به معنى فرمان و دستور و ديگر فعل به معنى كار. در اين آيه معنى دوم مراد است و اين مراد از كلمه امر بى قرينه شناخته مىشود. دليل آن است كه در اين معنى حقيقى است و اگر مجاز بود بى قرينه فهميده نمىشد. اگر چه در اين آيه قرينه باشد در جاى ديگر بى قرينه از آن معنى فهميده مىشود. و اگر گويى: لفظ مشترك كه دو معنى دارد تعيين
يك معنى بى قرينه ممكن نيست، گوييم: لفظ مشترك بى قرينه موجب ترديد مخاطب است ميان دو معنى و همين علامتِ حقيقت است و اگر يكى مجاز بود ترديد حاصل نمىشد و همه كس آن را بر معنى حقيقى حمل مىكرد. و اين مبحث از علم اصول فقه است كه مؤلّف به مناسبت تحقيق فرموده. ۴
1.روض الجنان، ج ۹، ص ۱۹۷.
2.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۴۶۵.
3.روض الجنان، ج ۹، ص ۱۹۷.
4.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۴۷۶.