643
تفسير نورٌ علي نور ج1

31. «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ...»

روض الجنان: مُصْعَب بن سعد روايت كرد از عدىّ بن حاتم كه گفت: من ترسا بودم و به‏نزديك رسول آمدم و صليبى از زر در گردن داشتم، مرا گفت: يا عدىّ! اين بت از گردن بيرون كن. من از گردن برآوردم و بينداختم. آنگه رسول عليه‏السلام سورتِ براءت خواندن گرفت به اين آيت رسيد كه: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ» ، من‏گفتم: ما ايشان را نپرستيم. گفت: نه، به قول ايشان حرام به حلال مى‏دارى و حلال حرام؟ گفتم: آرى. گفت: اين عبادت ايشان بود احبار و رهبان را. و مانند اين روايت كردند از باقر و صادق عليهماالسلام ۱
1528. علامه شعرانى: اهل كتاب را در اين آيه مشرك خواند به الحاق. چون پس از آيه نجاست مشركين است حكم به نجاست بر آنها ثابت مى‏شود، چنان‏كه «وَ لَعَبْدٌ مُؤمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ»۲ مشرك را قسيم مؤمن قرار داد شامل اهل كتاب مى‏شود و در احكام جزيه و جهاد حكم مشرك ندارند چون مشرك صريح نيستند. و اين ادله در اين آيات براى الحاق كافى است. ۳
روض الجنان: «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ» ؛ و آنان كه ايشان زر و سيم گنج نهند... .
و علما خلاف كردند در معنى كَنْز؛ عبداللهِ عمر گفت: هر مال كه آن را زكات بدهند آن كنز نباشد و اگرچه در زير زمين بود. و آنچه آن را زكات نداده باشند آن كنز باشد، و اگرچه بر بالاى زمين بود و اين روايت است از عبداللهِ عبّاس و ضحّاك و سدّى. و جابرِ عبداللهِ انصارى گفت: چون زكات مال بدهى گنج نباشد و آنچه شرّ او بود به زكات از او بسود*. سعيد بن الْمُسيّب گفت: مردى به نزديك عمر خطاب آمد و گفت: ملكى بفروخته‏ام بهاى آن چه كنم؟ گفت: برو نگاه دار در زير بسترت در زير زمين كن. گفت: پس نه گنج باشد؟ گفت: چون زكاتش داده باشى گنج نباشد.** ۴
1529. علامه شعرانى: * خمس در اين گنج نيست چون از آنِ خود او بوده و در زمين نهاده است، بلكه خمس از گنجى است كه از ديگرى بوده و اتفاقاً او بيابد. ۵
1530. ** از اين روايات و مانند آن، كه بسيار به اين مضمون آمده، چنان مستفاد مى‏گردد كه ملك را چون بفروشند بهاى آن خمس ندارد و اين محمول بر غالب است كه ملك را مانند كالاى تجارت براى فروش و خريد و استفاده از سود معامله نمى‏خرند و اگر اتفاقاً كسى تجارتش خريد و فروش ملك و خانه و امثال آن باشد خمس را بايد از ربح آن خارج كند. بالجمله، ربح اتفاقى وهبه و ميراث و امثال آنكه در صدر اسلام بسيار اتفاق مى‏افتاد و خمس در آن معروف نبود حكم ارباح مكاسب و منافع تجارت ندارد و مانند غوص و معدن و گنج، خمس بدان تعلق نمى‏گيرد. ۶
روض الجنان: [رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله] گفت: اَلاَكْثَرُون اِلاّ مَنْ قال بِالْمال هكَذا وهكَذا عَنْ يمينه و شمالِهِ وخَلْفِهِ وقَليلٌ ماهُمْ، گفت: بيشترين مردمان الاّ آن كس كه مال خود از جوانب خرج مى‏كند در رضاى خداى (عزّوجلّ) از چپ و راست و پس، و ايشان اندك باشند. ۷
1531. علامه شعرانى: گاهى «قال» به معنى گفت مجازاً در افعال ديگر استعمال مى‏شود. ۸

1.روض الجنان، ج ۹، ص ۲۲۴.

2.بقره (۲): ۲۲۱.

3.روح الجنان، ج ۶، ص ۱۴.

4.روض الجنان، ج ۹، ص ۲۲۸.

5.روح الجنان، ج ۶، ص ۱۷.

6.روض الجنان، ج ۹، ص ۲۲۹.

7.روح الجنان، ج ۶، ص ۱۸.


تفسير نورٌ علي نور ج1
642
  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 76833
صفحه از 724
پرینت  ارسال به