31. «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ...»
روض الجنان: مُصْعَب بن سعد روايت كرد از عدىّ بن حاتم كه گفت: من ترسا بودم و بهنزديك رسول آمدم و صليبى از زر در گردن داشتم، مرا گفت: يا عدىّ! اين بت از گردن بيرون كن. من از گردن برآوردم و بينداختم. آنگه رسول عليهالسلام سورتِ براءت خواندن گرفت به اين آيت رسيد كه: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ» ، منگفتم: ما ايشان را نپرستيم. گفت: نه، به قول ايشان حرام به حلال مىدارى و حلال حرام؟ گفتم: آرى. گفت: اين عبادت ايشان بود احبار و رهبان را. و مانند اين روايت كردند از باقر و صادق عليهماالسلام ۱
1528. علامه شعرانى: اهل كتاب را در اين آيه مشرك خواند به الحاق. چون پس از آيه نجاست مشركين است حكم به نجاست بر آنها ثابت مىشود، چنانكه «وَ لَعَبْدٌ مُؤمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ»۲ مشرك را قسيم مؤمن قرار داد شامل اهل كتاب مىشود و در احكام جزيه و جهاد حكم مشرك ندارند چون مشرك صريح نيستند. و اين ادله در اين آيات براى الحاق كافى است. ۳
روض الجنان: «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ» ؛ و آنان كه ايشان زر و سيم گنج نهند... .
و علما خلاف كردند در معنى كَنْز؛ عبداللهِ عمر گفت: هر مال كه آن را زكات بدهند آن كنز نباشد و اگرچه در زير زمين بود. و آنچه آن را زكات نداده باشند آن كنز باشد، و اگرچه بر بالاى زمين بود و اين روايت است از عبداللهِ عبّاس و ضحّاك و سدّى. و جابرِ عبداللهِ انصارى گفت: چون زكات مال بدهى گنج نباشد و آنچه شرّ او بود به زكات از او بسود*. سعيد بن الْمُسيّب گفت: مردى به نزديك عمر خطاب آمد و گفت: ملكى بفروختهام بهاى آن چه كنم؟ گفت: برو نگاه دار در زير بسترت در زير زمين كن. گفت: پس نه گنج باشد؟ گفت: چون زكاتش داده باشى گنج نباشد.** ۴
1529. علامه شعرانى: * خمس در اين گنج نيست چون از آنِ خود او بوده و در زمين نهاده است، بلكه خمس از گنجى است كه از ديگرى بوده و اتفاقاً او بيابد. ۵
1530. ** از اين روايات و مانند آن، كه بسيار به اين مضمون آمده، چنان مستفاد مىگردد كه ملك را چون بفروشند بهاى آن خمس ندارد و اين محمول بر غالب است كه ملك را مانند كالاى تجارت براى فروش و خريد و استفاده از سود معامله نمىخرند و اگر اتفاقاً كسى تجارتش خريد و فروش ملك و خانه و امثال آن باشد خمس را بايد از ربح آن خارج كند. بالجمله، ربح اتفاقى وهبه و ميراث و امثال آنكه در صدر اسلام بسيار اتفاق مىافتاد و خمس در آن معروف نبود حكم ارباح مكاسب و منافع تجارت ندارد و مانند غوص و معدن و گنج، خمس بدان تعلق نمىگيرد. ۶
روض الجنان: [رسول الله صلىاللهعليهوآله] گفت: اَلاَكْثَرُون اِلاّ مَنْ قال بِالْمال هكَذا وهكَذا عَنْ يمينه و شمالِهِ وخَلْفِهِ وقَليلٌ ماهُمْ، گفت: بيشترين مردمان الاّ آن كس كه مال خود از جوانب خرج مىكند در رضاى خداى (عزّوجلّ) از چپ و راست و پس، و ايشان اندك باشند. ۷
1531. علامه شعرانى: گاهى «قال» به معنى گفت مجازاً در افعال ديگر استعمال مىشود. ۸