647
تفسير نورٌ علي نور ج1

37. «إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً...»

روض الجنان: «إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ» ، ابوجعفر و ابن فرج عن البزّىّ خواندند: انّما النسيّ بالتّشديد، بى همز، قلب همز كرد «با» «يا»، پس ادغام كرد «يا» در «يا». و باقى قرّاء، به همز خواندند. و بر هر دو قرائت وزن او فعيل باشد، و روا باشد كه مصدر بود، كالحَريق و السَّعير، و اين اسم مصدر بود. و گفتند: فعيل است به معنى مفعول، كالْجَريح والقَتيل، اى الشَّهْرُ المؤخَّر. شبلى روايت كرد از ابن كثير: «نسىُ» على وزن «نِسعُ»، و نسأ، تأخير باشد... . ۱
1538. علامه شعرانى: اين قرائت نُسى ـ به ضم نون و قصر الف ـ بر وزن هدى است. و اين قرائت اگرچه از ابن كثير است و ابن كثير از قرّاء سبعه، لكن چون از وى متواتر نيست خواندن موافق آن جايز نباشد و از قرائت قرّاء سبعه آن معتبر است كه به تواتر از آنان ثابت شود. ۲
روض الجنان: مُجاهد گفت: عرب هر دو سال حج در ماهى از ماههاى حرام كردندى؛ دو سال در ذوالْقَعده و دو سال در ذوالحجّه و دو سال در محرّم و دو سال در صفر، اين نسى ايشان بود تا اتّفاق چنان افتاد كه آن سال كه رسول عليه‏السلام سورت براءت فرستاد، حج در ذوالقَعده كردند، پس سال ديگر كه رسول عليه‏السلام حجّة الْوداع كرد، حج با ذوالحجّه افتاده بود و خداى تعالى اين سورت فرستاد و نسيء حرام كرد. ۳1539. علامه شعرانى: راويان غير اهل فن چون نقل چيزى كنند كه بدان فن آشنا نيستند نيكو از عهده بيان بيرون نمى‏آيند و ابوريحان بيرونى و بعضى از مفسران كه اهل فن بودند گويند نسى‏ء آن بود كه هر سه سال يك بار يك ماه بر عدد ماههاى سال مى‏افزودند و آن سال را سيزده ماه مى‏گرفتند تا ماهها از فصل خود تغيير نكند و محرم كه آغاز سال است منطبق با اول بهار باشد تقريبا چنان‏كه اكنون رسم يهود است در هر سه سال يك سال را سيزده ماه مى‏گيرند و ماههاى آنها كه قمرى است از محل خود در فصول شمسى تغيير نمى‏كند و عرب تقليد يهود مى‏كردند و بدين عمل قهراً ماهها از جاى حقيقى خود تغيير مى‏كرد نه آنكه عمداً حج را از ماهى به ماهى تغيير دهند بلكه اين نتيجه افزودن يك ماه است وگرنه خود آنها همه ماهى را كه در آن حج مى‏كردند ذوالحجه مى‏ناميدند و در واقع ذوالحجه نبود و اختلاف راويان در آن است كه آيا آن ماه زايد را چه مى‏ناميدند صفر يا محرم يا غير آن و اين چندان مهم نيست و بدين تفصيل معنى آيه كريمه «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً»۴ نيز معلوم مى‏گردد كه حكم در مقابل آنها است كه مى‏پنداشتند سال سيزده ماه هم تواند بود و نسى‏ء را زيادت در كفر فرمود چون در روش آنان حرمت و حليت و احكام اجتماعى امر اعتبارى است نه حقيقى و به اعتقاد مسلمانان اين احكام امر الهى و حقيقى است و قابل پيش انداختن و پس افكندن و تغيير دادن نيست پس به عمل نسى‏ء و اعتقاد بدان كفر آنان افزوده مى‏شد. ۵

1.روض الجنان، ج ۹، ص ۲۴۲.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۸.

3.روض الجنان، ج ۹، ص ۲۴۳.

4.توبه (۹): ۳۶.

5.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۹.


تفسير نورٌ علي نور ج1
646

36. «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْأَرْضَ...»

روض الجنان: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللّهِ...» ، حق تعالى در اين آيت گفت: عدد ماههاى سال دوازده است. جمله قرّا «عَشَر» خوانند به فتح «عين» مگر ابوجعفر كه او خواند: اثنا عْشَرَ به سكون «عين»، و نَهْروانى از او روايت كرد حذف «الف»، تا جمع ساكنين نباشد «اِثْنَعْشَر». و نصب «شَهْراً» بر تميز است بعد تمام الاسم، و آن از يازده باشد تا نود و نه، و معنى تمام است. اينجا آن است كه اسم و در تقدير تنوين است براى آنكه تقدير آن است كه اثْنانِ وعَشْرٌ چون تركيب كردند بنا كردند و در اصل منوّن بوده است. و تمام اسم به چهار چيز باشد: اضافت و تنوين و نون تثنيه و نون جمع، چه هر يكى از اين چهار چون در اسمى افتد منع كند او را از آنكه اضافت كنند او را، چه اين چيزها با اضافت به يك جاى ممكن نباشد. ۱
1536. علامه شعرانى: بيان سرّ اين قاعده نحوى است كه هرچه عدد پيش از يازده باشد و هرچه پس از نود و نه باشد به معدود اضافه مى‏كنند و معدود مجرور مى‏شود، اما از يازده تا نود و نه منصوب و حاصل مقصود آنكه چون اسم عدد به نون يا تنوين تمام شود تميز را پس از تمام شدن اسم منصوب بايد آورد و اضافه بانون و تنوين جمع نمى‏شود و در مركبات كه مبنى است مانند ثلاثة عشر باز تنوين مقدّر است به واسطه تركيب حذف شده نه به اضافه. ۲
روض الجنان: و اشتقاق شهر از شهرت كار اوست در آنچه مردم محتاج باشند* در آن به او در محاسبات و معاملاتشان و محلّ ديونشان و حجّ و روزه و عباداتى كه محتاج باشند در آن به ماه. ۳1537. علامه شعرانى: ثعلبى گويد: «إنّما سمّي شهراً لشهرته وذلك أنّ الناس يشهرون دخوله وخروجه». و در مجمع البيان است: «والشهر مأخوذ من شهرة الأمر لحاجة الناس إليه». ۴

1.روض الجنان، ج ۹، ص ۲۳۵.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۳.

3.روض الجنان، ج ۹، ص ۲۳۸.

4.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۵. مجمع البيان، ج ۵ ، ص ۲۷.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 76677
صفحه از 724
پرینت  ارسال به