40. «...فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ... فَأَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها ...»
روض الجنان: زهرى گويد: چون رسول عليهالسلام در غار رفت ـ و نام آن غار ثور
بود ـ حق تعالى بر در آن غار ثمام برويانيد و عنكبوت را الهام داد تا آنجا خانه كرد، از كرد او كبوتر بيامد و آن جا خايه نهاد. چون سراقَة بن مالك آن جا رسيد ـ و او پىگيرى هول بود ـ گفت: تا اينجا پَى است، از اينجا يا به آسمان رفته است يا به زمين فرو شده است... . ۱
1540. علامه شعرانى: «هول» بر وزن غول فارسى به معنى راست و درست. گويد سراقه جاى پاى مردم را درست مىشناخت. ۲
روض الجنان: خواست تا اراقتى كند. ۳
1541. علامه شعرانى: يعنى بول كند. و «اراقت» به معنى ريزش است. ۴
روض الجنان: «فَأَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ» ؛ خداى تعالى سكينه و وقار و طمأنينه خود به رسول صلىاللهعليهوآله فرستاد. اين قول بيشتر مفسّران است، و قول بعضى آن است كه: ضمير عايد است با ابوبكر، براى آنكه سكينه از رسول عليهالسلام جدا نبود هرگز، و دگر آنكه: خوف و حزن ابوبكر را بود نه رسول را، او به سكينه محتاجتر بود. و دگر مفسّران گفتند: ضمير عايد است با رسول عليهالسلام براى آنكه جمله كنايات كه در آيت هست همه راجع است با رسول، من قوله تعالى: «إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ إِذْ يَقُولُ لِصاحِبِهِ ...» ، چون در اين چهار جاى كنايت راجع با رسول است در آن جا همچنان بايد كه باشد،* دگر آنكه: خداى تعالى در مثل اين آيت تصريح كرد به سكينه بر رسول عليهالسلام فى قوله: «ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤمِنِينَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها...» ، بلا خلاف اين ضمير عايد جز با رسول عليهالسلامنيست، چون كنايات از اوّل آيت تا به آخر همه راجع با رسول است عليهالسلام آن يكى از ميانه نبايد كه راجع باشد با جز رسول**. ۵1542. علامه شعرانى: * يعنى همه ضميرها در اين آيه راجع به رسول عليهالسلام است. ۶
1543. ** بسيارى از علماى اهل سنت آيه را از فضايل أبى بكر شمردند و او را «يار غار» ناميدند و در آن باب تفضيل بسيار دادند و گروهى از شيعه هم در برابر آنان سخنانى چند آورده صاحب اين تفسير مناسب ندانست آتش كينه برانگيزد و در چيزى كه فايده ندارد عمر خويش ضايع كند چنانكه در مجمع البيان گويد: «وقد ذكرت الشيعة فى تخصيص النبي صلىاللهعليهوآله في هذه الآيه بالسكينة كلاماً راينا الاضراب عن ذكره أحرى لئلاّ نبينا ماسب الى شىء». ۷ شكى نيست كه شيعه على عليهالسلام را اولى و أحق به خلافت مىدانند أما واجب نمىداند در حضور هر يك از اهل سنت ديگران را لعن آشكار كنند و نيز مىدانيم از اين كه أبوبكر شبى در غار پيغمبر صلىاللهعليهوآله به سر برد به اتّفاق شيعه و سنى دليل خلافت او نيست. ۸
1.روض الجنان، ج ۹، ص ۲۵۲.
2.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۶.
3.روض الجنان، ج ۹، ص ۲۵۳ـ۲۵۴.
4.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۷.
5.مجمع البيان، ج ۵ ، ص ۳۲: «وقد ذكرت الشيعة فى تخصيص النبى صلىاللهعليهوآله فى هذه الآية بالسكينة كلاماً رأينا الاضراب عن ذكره أحر لئلا ينسبنا ناسب إلى شىء».