21. «وَ إِذا أَذَقْنَا النّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذا لَهُمْ مَكْرٌ فِي آياتِنا...»
روض الجنان: مجاهد گفت: مراد به مكر، استهزاء و تكذيب است. مقاتل بن حيّان گفت: اين مكر آن است كه، ايشان عند اين حال نگفتند (كه: اين خير روزيى است كه خداى تعالى به ما داد)،* گفتند: سُقِيْنا بِنَوْءِ كذا، ما را به نوء عقرب و سرطان و حوت و مانند اين آب دادند و باران. ۱
1605. علامه شعرانى: بين الهلالين ظاهراً زايد است و از سخن كفار نيست. كفار نمىگفتند اين روزى خدا است بلكه مىگفتند به بركت انواء يعنى ستارگان ـ باران فرود مىآيد. ۲
22. «هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ...»
روض الجنان: ... حق تعالى منّت نهاد بر ما به تمكين او ما را از آنكه در زمين او مىرويم و آن را با خود حوالت كرد و گفت من روانم شما را از آنجا كه به قدرت و آلت و تمكين او مىرويم آنچه محلّ قدرت است از دست و پاى و جوارح خلق اوست و قدرت كه فعل به او توان كردن، از فعل اوست. ۳
1606. علامه شعرانى: [من روانم شما را...] كلام شيخ ابوالفتوح قدسسره دليل آن است كه از رفتن چون متعدى خواهند روانيدن استعمال كنند چنانكه از شنيدن شنوانيدن و از پريدن پرانيدن. ۴روض الجنان: بادريسه دوك. ۵
1607. علامه شعرانى: ... و آن قطعه چوبى دائره مانند است كه بر دوك نهند تا ريسمانهاى تابيده از دوك نريزد و پريشان نشود و آن را فلكة المغزل گويند. ۶
1.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۱۱۹؛ در چاپ مشهد عبارت داخل پرانتز نيست.
2.روح الجنان، ج ۶، ص ۱۷۰.
3.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۱۲۴.
4.روح الجنان، ج ۶، ص ۱۷۳.
5.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۱۲۴.