12. «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ...»
روض الجنان: اَلْكَلْبُ يَنْبَحُ وَالْقَوافِلُ تَعْبُرْ. ۱
1647. علامه شعرانى: سگ بانگ مىكند و كاروان مىگذرد. ۲
13. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ...»
روض الجنان: «اَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ» ؛ يا مىگويند اين قرآن فرا بافته تو است. و «اَمْ» اينجايگاه معادله اين معنى است كه از استفهام متضمّن است فى قوله: «لَعَلَّكَ» در آيت اوّل و منقطعه است. ۳
1648. علامه شعرانى: «ام» منقطعه است و خود كلامى مستقل است. ۴
روض الجنان: بعضى دگر گفتند: وجه اعجاز صرفه است، و آنكه خداى تعالى صرف كرد عرب را از آنكه مانند آن قرآن آرند، و سلب علم كرد از ايشان با آنكه پيش از اين توانستند، و اين در باب اعجاز بليغتر باشد، و مذهب محقّقان متأخّران اين است و سيّد مرتضى علم الهدى رحمهالله اين اختيار كرد. ۵
1649. علامه شعرانى: سيد مرتضى و جماعتى از متأخران گفتند: اعجاز قرآن به صرفه است و صرفه آن است كه خداوند مردم را از كارى كه عادةً بتوانند كرد منصرف سازد و باز دارد، چنانكه پيغمبرى گويد معجزه من آن است كه هيچ كس زبان به دشنام من نتواند گشود و همچنان شود كه او گفت. ۶ و از اين جهت، مؤلّف كلام سيد را برگزيد كه افصحيت كلام به حدّى كه ديگران نتوانند مانند او گويند خرق عادت نيست و در
هر زبان كتابى در شعر يا نثر هست كه هيچ كس مانند آن نياورده است مانند گلستان و در صنايع ديگر مانند خط و نقاشى و امثال آن همچنين. اما هيچ كس نمىداند آن يك تن كه افصح وافضل از همه است كيست، چون بسيار مردم در عهد خويش بى نظير بودند و پس از آنها اعلم وافصح از آنها آمد. و قرآن از اين جهت معجز است كه در عهد خود اين دعوى كرد، معتمد بر آنكه خداوند مردم را از آوردن مانند آن منصرف سازد. بنابراين، فصاحت قرآن به حكمت و مصلحت ديگر است غير اعجاز براى ترغيب مردم به خواندن و آسانى فهم و شيرينى و تأثير در دل و امثال آن و اعجاز آن منصرف ساختن مردم است از آنكه مانند آن بياورند هم در عهد او هم پس از آن و خبر از آن هم خبر غيب است.
بارى، از هر جهت كه باشد قرآن معجز است. ۷
1.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۵.
2.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۴۷.
3.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۵.
4.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۴۷.
5.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۶.
6.رك: الاقتصاد، از شيخ طوسى، ص ۱۷۲.
7.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۴۸.