693
تفسير نورٌ علي نور ج1

12. «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحى إِلَيْكَ...»

روض الجنان: اَلْكَلْبُ يَنْبَحُ وَالْقَوافِلُ تَعْبُرْ. ۱
1647. علامه شعرانى: سگ بانگ مى‏كند و كاروان مى‏گذرد. ۲

13. «أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ...»

روض الجنان: «اَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ» ؛ يا مى‏گويند اين قرآن فرا بافته تو است. و «اَمْ» اينجايگاه معادله اين معنى است كه از استفهام متضمّن است فى قوله: «لَعَلَّكَ» در آيت اوّل و منقطعه است. ۳
1648. علامه شعرانى: «ام» منقطعه است و خود كلامى مستقل است. ۴
روض الجنان: بعضى دگر گفتند: وجه اعجاز صرفه است، و آنكه خداى تعالى صرف كرد عرب را از آنكه مانند آن قرآن آرند، و سلب علم كرد از ايشان با آنكه پيش از اين توانستند، و اين در باب اعجاز بليغ‏تر باشد، و مذهب محقّقان متأخّران اين است و سيّد مرتضى علم الهدى رحمه‏الله اين اختيار كرد. ۵
1649. علامه شعرانى: سيد مرتضى و جماعتى از متأخران گفتند: اعجاز قرآن به صرفه است و صرفه آن است كه خداوند مردم را از كارى كه عادةً بتوانند كرد منصرف سازد و باز دارد، چنان‏كه پيغمبرى گويد معجزه من آن است كه هيچ كس زبان به دشنام من نتواند گشود و همچنان شود كه او گفت. ۶ و از اين جهت، مؤلّف كلام سيد را برگزيد كه افصحيت كلام به حدّى كه ديگران نتوانند مانند او گويند خرق عادت نيست و در
هر زبان كتابى در شعر يا نثر هست كه هيچ كس مانند آن نياورده است مانند گلستان و در صنايع ديگر مانند خط و نقاشى و امثال آن همچنين. اما هيچ كس نمى‏داند آن يك تن كه افصح وافضل از همه است كيست، چون بسيار مردم در عهد خويش بى نظير بودند و پس از آنها اعلم وافصح از آنها آمد. و قرآن از اين جهت معجز است كه در عهد خود اين دعوى كرد، معتمد بر آنكه خداوند مردم را از آوردن مانند آن منصرف سازد. بنابراين، فصاحت قرآن به حكمت و مصلحت ديگر است غير اعجاز براى ترغيب مردم به خواندن و آسانى فهم و شيرينى و تأثير در دل و امثال آن و اعجاز آن منصرف ساختن مردم است از آنكه مانند آن بياورند هم در عهد او هم پس از آن و خبر از آن هم خبر غيب است.
بارى، از هر جهت كه باشد قرآن معجز است. ۷

1.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۵.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۴۷.

3.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۵.

4.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۴۷.

5.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۶.

6.رك: الاقتصاد، از شيخ طوسى، ص ۱۷۲.

7.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۴۸.


تفسير نورٌ علي نور ج1
692

7. «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيّامٍ...»

روض الجنان: «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْأَرْضَ» ؛ او آن خداى است كه بيافريد آسمانها و زمين در شش روز، با آنكه توانست كه به يك طرفة العين بيافريند. ۱
1645. علامه شعرانى: نظير اين آيه در سوره اعراف گذشت رجوع به صفحه 174 از جلد پنجم شود. ۲
روض الجنان: و ضمْرَه گفت: خداى تعالى عرش بيافريد بر سر آب مانند كشتى مى‏رفت*، و آنگه لوح و قلم بيافريد... . ۳
1646. علامه شعرانى: نيشابورى گويد: عرش بالاى زمين بود نه ملصق به آن، پس اكنون هم عرش او بر آب است. و نيز گويد اين آيه دلالت بر آن دارد كه عرش و آب پيش از خلق آسمان و زمين موجود بودند و بر اين كه ملائكه پيش از عرش و آب بودند تا از آنها عبرت گيرند، وگرنه لازم آيد كه خلق آب و عرش عبث بود؛ چون تصور نمى‏شود نفع آن به خداى تعالى باز گردد. ۴

1.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۲.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۴۵.

3.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۴۶.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 71641
صفحه از 724
پرینت  ارسال به