ادبيات فارسى
علامه شعرانى در ادبيات فارسى هم دستى دارد و گاهى نكاتى را توضيح مىدهد، مثلاً:
1. مؤلف در ذيل آيه 37 سوره شعراء مىگويد: «به تو آرند هر جادوى دانا را». ۱
و علامه شعرانى در حاشيه چنين توضيح مىدهد: «جادو خود به معنى ساحر است و جادوگر صحيح نيست». ۲
2. مؤلف در ذيل آيه 81 سوره قصص مىنويسد:
... همه بگريختند و جز دو كس با او [قارون] نماندند. موسى عليهالسلامگفت: يا اَرْضُ خُذيهِمْ؛ اى زمين بگير ايشان را، تا به زانو به زمين فرو شدند، دگر باره گفت: يا اَرْضُ خُذيهِمْ؛ اى زمين بگير اينان را، تا به كمر بست به زمين فرو شدند... . ۳
و علامه شعرانى در حاشيه مىگويد:
«كمر» در اصل لغت فارسى چيزى است كه برميان مىبندند و آنجاى از تن را كه كمر بر او بسته مىشود ميان گويند، و كمر گفتن آن مجاز است به علاقه حال و محل. و اگر حقيقت خواهيم بايد كمرگاه گفت، يعنى جاى بستن كمر يا كمر بست و كمربند و امثال آن. ۴
شأن نزول
به نظر علامه شعرانى بسيارى از روايات شأن نزول معتبر نيست.
1. مؤلف در ذيل آيه 187 سوره بقره مىنويسد:
سهل بن سَعد گفت: در آيت «مِنَ الْفَجْرِ» نبود، به اوّل صحابه رسول بيشتر به شب دو رَسَن پيش خود بنهادندى و اعتبار مىكردندى، خداى تَعالى براى بيان بفرستاد: «مِنَ الفَجْرِ» . ۵علامه شعرانى هم در حاشيه مىگويد:
به نظر بعيد مىرسد كه خداوند اول بهترين عبارت را ادا نفرمايد تا چون بيند مردم به اشتباه مىافتند آن را اصلاح كند. و اعتبار به بسيارى از روايات شأن نزول نيست به دليل آنكه در آن اختلاف دارند و درست آن است كه بگوييم خداوند از اول عبارتِ تام فرمود. ۶
2. مؤلف در ذيل آيه 58 سوره مائده مىنويسد:
... خداى تعالى از گفتِ ايشان اين آيت بفرستاد و رد كرد برايشان اين آيت «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللّهِ» . ۷
و علامه شعرانى در حاشيه مىنويسد:
آيه در سوره فصّلت مكى است و تشريع اذان در مدينه بود. پس نزول آيه هنگام تشريع اذان به نظر صحيح نمىرسد مگر آنكه گوييم پيغمبر صلىاللهعليهوآلهدر آن هنگام اين آيه قرائت كرد. ۸
31. «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»
روض الجنان: ... و قولى ديگر آن است كه: خداى تعالى آدم را خبر داد به نامهاى چيزها و بر آنچه دانست كه اصطلاح خواهند كردن اهل هر لغتى بر آن، و اگرچه اصطلاحى مقدّم نبوده باشد. ۹
58. علامه شعرانى: اين سخنان را رجما بالغيب گفتند، چون كه عقل انسانى به تحقيق وقايع گذشته راه ندارد مگر به نقل صحيح. اگر بگوييم لغت را پيش از حضرت آدم وضع كردند تا آدم آن را ياد گرفت يا او را اِخبار كردند از وضع لغات در مستقبل به توسط اولاد آدم، هر دو را بىدليل گفتهايم. و مىتوان گفت مراد آن است كه آدم را مستعدّ كلام و سخن آفريديم و او را ملهم كرديم تا لغت وضع كرد، مانند: «خَلَقَ الاْءِنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَيانَ» . ۱۰
روض الجنان: «ثُمَّ عَرَضَهُمْ» ؛ پس عرضه كرد آن را بر فريشتگان. خلاف كردند در
آنكه اسماء عرضه كرد يا مُسمّيات. بعضى گفتند ـ و اين يك روايت است از قَتاده و عبداللهِ عبّاس ـ كه: نامها عرضه كرد، يعنى آن نامها كه خداى او را بياموخت، يعنى سؤال كرد فريشتگان را بر وجه امتحان از آن نامها... . ۱۱
59. علامه شعرانى: يعنى براى سؤال فرشتگان نامها را گفت و معنى آن را از فرشتگان خواست، چنانكه ما بپرسيم از ديگرى كه فرش چه معنى دارد. و بعضى گويند: مراد سؤال از خواص ومنافع اشياء است و صناعات و استخراج معادن و غير آنكه ملائكه نتوانستند. ۱۲
روض الجنان: ...و قول دوم يك روايت است از عبداللّهِ عباس، و آن قول مُجاهد و حسن بصرى است كه: عرْض مُسَمّيات و اشياء كرد، و براى آن «عَرَضَهُمْ» گفت، و اگر چه بيشتر ناعاقل بودند به ضمير عقلا كه تغليب داد عقلا را بر ناعاقلان، چنانكه تغليب دهند مذكّر را بر مؤنّث، و اگرچه در عدد بيشتر باشد مؤنّث. و اين قول درستتر است براى ظاهر را كه «هُمْ» بر اسماء نيوفتد الاّ بر مجاز. ۱۳
60. علامه شعرانى: «أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤلاءِ» صريح است در قول دويم؛ زيرا كه گفت اسم اينها را به من بگوييد و نگفت مسمّاى اسامى را. و اگر كسى سؤال كند: ملائكه همان اسم كه مىدانستند چرا نگفتند؛ زيرا كه ايشان سخن مىگفتند و با خدا و آدم تكلّم كردند و تكلّم بى آنكه نام اشياء را بدانند ممكن نيست، گوييم: تكلّم ملائكه و سخن آن به نحوى ديگرى است غير سخن بنى آدم. و اگر گويى شايد ملائكه يك لغت داشتند و آدم چند زبان مىدانست و سؤال از نام اشياء كرد به زبانهاى ديگر، گوييم: برخلاف ظاهر است، چون آيه قرآن دلالت بر آن دارد كه ملائكه نام هيچ يك از اشياء نمىدانستند و آدم مىدانست نه آنكه آدم بيشتر مىدانست و ملائكه كمتر. و تعليم
اسماء همان است كه در جاى ديگر فرمود: «عَلَّمَهُ الْبَيانَ»۱۴ و حكما گويند: «الإنسان حيوان ناطق» و نطق فصل مميّزِ انسان است. ۱۵
روض الجنان: ...آنگه اسپى از مشكِ اَذْفَر بيافريد، و او را دو پر داد از دو مرجان، و فرمود آدم را تا بر آن جا نشست و در آسمانها مىگرديد و بر افواج فريشتگان سلام مىكرد و مىگفت: السّلامُ عَلَيْكُم و رَحْمَةُ اللّهِ يا مَلا ئِكَةَ اللهِ! ايشان در جواب مىگفتند: وَعَلَيْك السّلام وَرَحْمَةُ اللهِ وبَرَكاتُه يا خَليفَةَ اللّهِ! ۱۶
61. علامه شعرانى: از جمله آيات و روايات معلوم مىگردد كه ملائكه با آدم سخن مىگفتند و سخن گفتن بى دانستن اسماء اشياء ممكن نيست چنانكه گفتيم و اگر سخن آنان مانند سخن ما باشد آنها هم اسم چيزها را مىدانستند. پس سخن گفتن آنها تفهيم معنى است. ۱۷
1.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۳۱۶.
2.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۳۳۴. مطابق تعليقه شماره ۲۳۳۴ اين مجموعه.
3.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۱۷۶.
4.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۴۸۸. مطابق تعليقه شماره ۲۴۱۳ اين مجموعه.
5.روض الجنان، ج ۳، ص ۵۶ .
6.روح الجنان، ج ۲، ص ۸۱ . مطابق تعليقه شماره ۲۳۸ اين مجموعه.
7.روض الجنان، ج ۷، ص ۳۹ ـ ۴۰. فصلت (۴۱): ۳۳.
8.روح الجنان، ج ۴، ص ۲۶۰. مطابق تعليقه شماره ۱۱۰۲ اين مجموعه.
9.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۰۲.
10.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۳۰. رحمن (۵۵): ۳ ـ ۴.
11.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۰۳.
12.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۳۱.
13.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۰۳.
14.رحمن (۵۵): ۴.
15.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۰۵.
16.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۳۳.