71
تفسير نورٌ علي نور ج1

جواز تغيير عبارت در روايات

علامه شعرانى استشهاد به متن روايات و به كلمات و حروف و تقديم و تأخير آنها را جايز نمى‏داند، چرا كه بر خلاف الفاظ و تعبيرات قرآن، حفظ الفاظ روايات و ضبط آنها در ميان راويان واجب نبوده است.
مؤلف در ذيل آيه 267 سوره بقره مى‏گويد:
... قَيْس بن ابي غَرْزة الْغِفارىّ گفت: ما را در عهد رسول عليه‏السلام در مدينه سمسار خواندندى. رسول عليه‏السلام آمد و ما را نامى نهاد از آن بهتر، گفت: يا معشر التُّجار؛ اى جماعت بازرگانان! هذا الْبَيْعُ يَحْضُرُهُ اللغو والْكِذْبُ والْيَمينُ فَشُوبُوهُ بالصَّدَقَةِ؛ اين بيع را لغو و دروغ و سوگند در وى شود، آن را با صدقه به يك جا برآميزى. ۱
علامه شعرانى هم در حاشيه مى‏نويسد:
در اسد الغابه از داود طيالسى عبارت پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را چنين آورده است: «يا معشَر التجّار انه يخالط بيعكم هذا الحلف فشوبوه بالصدقة». ۲ غرض من از نقل آن بود كه تا اين حد نقل به معنى را با تغيير عبارت جايز مى‏دانستند و كسى از مسلمين اين‏گونه تغيير را منكر نشمرده است تا مرد نامجرّب و غير مطّلع نپندارد حفظ الفاظ روايت و ضبط آن مانند قرآن واجب است و مى‏توان به هر كلمه و حرف و تقديم و تأخير و فتح و ضمّ آن استشهاد كرد. در قرآن به تمام حروف و خصوصيات عمل او احتجاج بايد كرد و در روايات صحيح به حاصل مضمون. ۳

1.روض الجنان، ج ۴، ص ۶۳.

2.اسد الغابه، ج ۴، ص ۲۲۳.

3.روح الجنان، ج ۲، ص ۳۷۲. مطابق تعليقه شماره ۵۲۳ اين مجموعه.


تفسير نورٌ علي نور ج1
70

ادبيات فارسى

علامه شعرانى در ادبيات فارسى هم دستى دارد و گاهى نكاتى را توضيح مى‏دهد، مثلاً:
1. مؤلف در ذيل آيه 37 سوره شعراء مى‏گويد: «به تو آرند هر جادوى دانا را». ۱
و علامه شعرانى در حاشيه چنين توضيح مى‏دهد: «جادو خود به معنى ساحر است و جادوگر صحيح نيست». ۲
2. مؤلف در ذيل آيه 81 سوره قصص مى‏نويسد:
... همه بگريختند و جز دو كس با او [قارون] نماندند. موسى عليه‏السلامگفت: يا اَرْضُ خُذيهِمْ؛ اى زمين بگير ايشان را، تا به زانو به زمين فرو شدند، دگر باره گفت: يا اَرْضُ خُذيهِمْ؛ اى زمين بگير اينان را، تا به كمر بست به زمين فرو شدند... . ۳
و علامه شعرانى در حاشيه مى‏گويد:
«كمر» در اصل لغت فارسى چيزى است كه برميان مى‏بندند و آنجاى از تن را كه كمر بر او بسته مى‏شود ميان گويند، و كمر گفتن آن مجاز است به علاقه حال و محل. و اگر حقيقت خواهيم بايد كمرگاه گفت، يعنى جاى بستن كمر يا كمر بست و كمربند و امثال آن. ۴

شأن نزول

به نظر علامه شعرانى بسيارى از روايات شأن نزول معتبر نيست.
1. مؤلف در ذيل آيه 187 سوره بقره مى‏نويسد:
سهل بن سَعد گفت: در آيت «مِنَ الْفَجْرِ» نبود، به اوّل صحابه رسول بيشتر به شب دو رَسَن پيش خود بنهادندى و اعتبار مى‏كردندى، خداى تَعالى براى بيان بفرستاد: «مِنَ الفَجْرِ» . ۵علامه شعرانى هم در حاشيه مى‏گويد:
به نظر بعيد مى‏رسد كه خداوند اول بهترين عبارت را ادا نفرمايد تا چون بيند مردم به اشتباه مى‏افتند آن را اصلاح كند. و اعتبار به بسيارى از روايات شأن نزول نيست به دليل آنكه در آن اختلاف دارند و درست آن است كه بگوييم خداوند از اول عبارتِ تام فرمود. ۶
2. مؤلف در ذيل آيه 58 سوره مائده مى‏نويسد:
... خداى تعالى از گفتِ ايشان اين آيت بفرستاد و رد كرد برايشان اين آيت «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللّهِ» . ۷
و علامه شعرانى در حاشيه مى‏نويسد:
آيه در سوره فصّلت مكى است و تشريع اذان در مدينه بود. پس نزول آيه هنگام تشريع اذان به نظر صحيح نمى‏رسد مگر آنكه گوييم پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهدر آن هنگام اين آيه قرائت كرد. ۸

31. «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»

روض الجنان: ... و قولى ديگر آن است كه: خداى تعالى آدم را خبر داد به نامهاى چيزها و بر آنچه دانست كه اصطلاح خواهند كردن اهل هر لغتى بر آن، و اگرچه اصطلاحى مقدّم نبوده باشد. ۹
58. علامه شعرانى: اين سخنان را رجما بالغيب گفتند، چون كه عقل انسانى به تحقيق وقايع گذشته راه ندارد مگر به نقل صحيح. اگر بگوييم لغت را پيش از حضرت آدم وضع كردند تا آدم آن را ياد گرفت يا او را اِخبار كردند از وضع لغات در مستقبل به توسط اولاد آدم، هر دو را بى‏دليل گفته‏ايم. و مى‏توان گفت مراد آن است كه آدم را مستعدّ كلام و سخن آفريديم و او را ملهم كرديم تا لغت وضع كرد، مانند: «خَلَقَ الاْءِنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَيانَ» . ۱۰
روض الجنان: «ثُمَّ عَرَضَهُمْ» ؛ پس عرضه كرد آن را بر فريشتگان. خلاف كردند در
آنكه اسماء عرضه كرد يا مُسمّيات. بعضى گفتند ـ و اين يك روايت است از قَتاده و عبداللهِ عبّاس ـ كه: نامها عرضه كرد، يعنى آن نامها كه خداى او را بياموخت، يعنى سؤال كرد فريشتگان را بر وجه امتحان از آن نامها... . ۱۱
59. علامه شعرانى: يعنى براى سؤال فرشتگان نامها را گفت و معنى آن را از فرشتگان خواست، چنان‏كه ما بپرسيم از ديگرى كه فرش چه معنى دارد. و بعضى گويند: مراد سؤال از خواص ومنافع اشياء است و صناعات و استخراج معادن و غير آنكه ملائكه نتوانستند. ۱۲
روض الجنان: ...و قول دوم يك روايت است از عبداللّهِ عباس، و آن قول مُجاهد و حسن بصرى است كه: عرْض مُسَمّيات و اشياء كرد، و براى آن «عَرَضَهُمْ» گفت، و اگر چه بيشتر ناعاقل بودند به ضمير عقلا كه تغليب داد عقلا را بر ناعاقلان، چنان‏كه تغليب دهند مذكّر را بر مؤنّث، و اگرچه در عدد بيشتر باشد مؤنّث. و اين قول درست‏تر است براى ظاهر را كه «هُمْ» بر اسماء نيوفتد الاّ بر مجاز. ۱۳
60. علامه شعرانى: «أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤلاءِ» صريح است در قول دويم؛ زيرا كه گفت اسم اينها را به من بگوييد و نگفت مسمّاى اسامى را. و اگر كسى سؤال كند: ملائكه همان اسم كه مى‏دانستند چرا نگفتند؛ زيرا كه ايشان سخن مى‏گفتند و با خدا و آدم تكلّم كردند و تكلّم بى آنكه نام اشياء را بدانند ممكن نيست، گوييم: تكلّم ملائكه و سخن آن به نحوى ديگرى است غير سخن بنى آدم. و اگر گويى شايد ملائكه يك لغت داشتند و آدم چند زبان مى‏دانست و سؤال از نام اشياء كرد به زبانهاى ديگر، گوييم: برخلاف ظاهر است، چون آيه قرآن دلالت بر آن دارد كه ملائكه نام هيچ يك از اشياء نمى‏دانستند و آدم مى‏دانست نه آنكه آدم بيشتر مى‏دانست و ملائكه كمتر. و تعليم
اسماء همان است كه در جاى ديگر فرمود: «عَلَّمَهُ الْبَيانَ»۱۴ و حكما گويند: «الإنسان حيوان ناطق» و نطق فصل مميّزِ انسان است. ۱۵
روض الجنان: ...آنگه اسپى از مشكِ اَذْفَر بيافريد، و او را دو پر داد از دو مرجان، و فرمود آدم را تا بر آن جا نشست و در آسمانها مى‏گرديد و بر افواج فريشتگان سلام مى‏كرد و مى‏گفت: السّلامُ عَلَيْكُم و رَحْمَةُ اللّهِ يا مَلا ئِكَةَ اللهِ! ايشان در جواب مى‏گفتند: وَعَلَيْك السّلام وَرَحْمَةُ اللهِ وبَرَكاتُه يا خَليفَةَ اللّهِ! ۱۶
61. علامه شعرانى: از جمله آيات و روايات معلوم مى‏گردد كه ملائكه با آدم سخن مى‏گفتند و سخن گفتن بى دانستن اسماء اشياء ممكن نيست چنان‏كه گفتيم و اگر سخن آنان مانند سخن ما باشد آنها هم اسم چيزها را مى‏دانستند. پس سخن گفتن آنها تفهيم معنى است. ۱۷

1.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۳۱۶.

2.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۳۳۴. مطابق تعليقه شماره ۲۳۳۴ اين مجموعه.

3.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۱۷۶.

4.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۴۸۸. مطابق تعليقه شماره ۲۴۱۳ اين مجموعه.

5.روض الجنان، ج ۳، ص ۵۶ .

6.روح الجنان، ج ۲، ص ۸۱ . مطابق تعليقه شماره ۲۳۸ اين مجموعه.

7.روض الجنان، ج ۷، ص ۳۹ ـ ۴۰. فصلت (۴۱): ۳۳.

8.روح الجنان، ج ۴، ص ۲۶۰. مطابق تعليقه شماره ۱۱۰۲ اين مجموعه.

9.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۰۲.

10.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۳۰. رحمن (۵۵): ۳ ـ ۴.

11.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۰۳.

12.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۳۱.

13.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۰۳.

14.رحمن (۵۵): ۴.

15.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۰۵.

16.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۳۳.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 75047
صفحه از 724
پرینت  ارسال به