713
تفسير نورٌ علي نور ج1

70. «فَلَمّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً...»

روض الجنان: «فَلَمّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ» ؛ چون ديد كه دست ايشان به طعام نمى‏رسد، انكار كرد بر ايشان، و ضمير در اِلَيْهِ راجع است با «عِجْل». ۱
1690. علامه شعرانى: انكار نشناختن و بيگانه شمردن است نه در مقابل اقرار، در تورات آمده است كه فرشتگان از آن طعام خوردند و اين صحيح نيست و اگر پيغمبر ما صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از تورات اقتباس كرده بود همچنين مى‏فرمود. اما آنكه از اين علوم بهره دارد داند كه فرشتگان خدا طعام دنيا نمى‏خورند و هرچه ابراهيم نيك نگريد ديد دست آنها به خوراك نمى‏رسد و طعام در دست آنها نمى‏آيد و چيزى از آن كم نمى‏شود آن را عجيب شمرد. و براى دانشمندان خرده بين همين معجزه بزرگ قرآن است دليل آنكه علم پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به وحى الهى است و قرآن كلام حق است و شايد بسيارى از علما هم ندانند فرشته طعام نمى‏خورد. ۲
روض الجنان: «وَاَوْجَسَ مِنْهُمْ خيفَةً» ، اى اَحَسَّ و وَجَدَة؛ در دل خود از ايشان ترسى يافت از آن وجه كه گفتيم: ايشان چون بديدند كه ابراهيم عليه‏السلام از اين معنى انديشه ناك شد، گفتند: «لا تَخَفْ» ؛ مترس كه ما فريشتگانيم و ما را به قوم لوط فرستاده‏اند.
اگر گويند: ابراهيم عليه‏السلام چگونه باور داشت ايشان را بدان كه ايشان فريشته‏اند، گوييم: لابدّ است از آنكه علمى به معجز مقرون باشد بدين كه او عند آن بداند كه ايشان در آن دعوى صادق‏اند. و گفتند، مُعْجز اين بود كه: ايشان دعا كردند تا خداى تعالى آن عِجْل را زنده كرد به رفتن و چَره كردن درآمد. ۳
1691. علامه شعرانى: گوينده را معلوم نكرد. و مقصود از اين قصه و اشارت موعظه و عبرت است نه تصديق اصل واقعه. و اگر گوينده معلوم نباشد و خبر ضعيف بود
باز براى مقصود كافى است. ۴
روض الجنان: اگر گويند: شايد كه ابراهيم عليه‏السلام طعام در پيش فريشتگان نهد با آنكه داند كه ايشان طعام نخورند؟ گوييم: از اين دو جواب است، يكى آنكه: ابراهيم عليه‏السلاماين پيش از آن كرد كه دانست كه ايشان فريشته‏اند، براى آنكه ايشان بر صورت بشر بودند. و جواب ديگر آنكه: اين معنى به عقل نتوان دانستن، روا بود كه او را اعلام نكرده بودند هنوز كه فريشتگان طعام نخورند.
اگر گويند: شايد كه فريشتگان به صورت آدميان باشند با آنكه ايشان لطيف‏اند و اينان كثيف؟ گوييم: بعضى گفتند: ابراهيم را چنان نمود كه ايشان بشراند، چنان‏كه سراب چنان نمايد كه آب است... . ۵
1692. علامه شعرانى: لطيف جسم برزخى است و كثيف مادى. و اين كه فرشته به صورت بشر ظاهر شود عجيب نيست، چنان‏كه در صورت مردى بر مريم ظاهر شد: «فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا»۶ و پيغمبران خدا همه فرشتگان را به صورت بشر مى‏ديدند، الاّ آنكه ديدن خاص آنان بود و كسى كه با آنان در يك مجلس بود فرشته را نمى‏ديد؛ چنان‏كه پيغمبر ما صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهبسيار فرمود: جبرئيل نزد من آمد اينك و چنين گفت، و مردم مشاهده نمى‏كردند و گاه بعضى خواص مشاهده مى‏كردند و گاه بعضى خواص مشاهده مى‏كردند به صورت دحيه يا صورت ديگر و آن نادر بود. و در مجلس ابراهيم در ساره نيز تصرفى شد كه او هم فرشتگان را ديد. ۷

1.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۳۰۳.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۹۷.

3.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۹۸.

4.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۳۰۴.

5.مريم (۱۹): ۱۷.

6.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۹۸.


تفسير نورٌ علي نور ج1
712

69. «وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ»

روض الجنان: «وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى...» ، حق تعالى از اين پس در قصّه ابراهيم و آمدن فريشتگان به‏نزديك او به بشارت گرفت، گفت: «وَ لَقَدْ جاءَتْ» ؛ به درستى كه آمدند... . رسولان ما ـ يعنى فريشتگان ... . عبداللهِ عبّاس گفت: جبريل و ميكائيل و اسرافيل بودند. ضحّاك گفت: نُه كس بودند، سُدّى گفت: يازده كس بودند از فريشتگان بر صورت اَمْردانى پاكيزه، درآمدند و گفتند: سَلاماً، على تقدير نُسَلِّم سَلاماً. و گفتند: بايقاع القول عليه، اى قالوا هذه الْكَلِمَة. (وسلام تحيّت باشد، و سَلام سلامت باشد، و سلام نامى است از نامهاى خداى تعالى في قوله: «السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ»۱ و سلام، درختى است في قوله: اِلاّ سَلامٌ و حَرْمَل)، و كذلكَ قوله: «... وَاِذا خاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» . ۲
1689. علامه شعرانى: جمله‏اى كه بين الهلالين قرار داديم معترضه است و به سابق و لاحق مربوط نيست و آن جمله پيش از اين كه گفت «قالوا هذه الكلمة» متصل است به « و كذلك قوله». و به نظر مى‏رسد به اشتباه ناسخين از جاى ديگر منتقل به اينجا شده يا حاشيه بوده است، ديگرى نوشته و جاى آن را ندانسته، منتقل به متن كردند و قوله «الاسلام و حرمل» ظاهراً جزء شعرى است. و حرمل گياهى است كه به فارسى اسفند مى‏گويند، گويا شاعر آرزوى فضاى آزاد بيابان كرده است كه در آن غير درخت سلام و اسفند نرويد. ۳

1.حشر (۵۹): ۲۳.

2.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۹۹ ـ ۳۰۱؛ در چاپ مشهد عبارت داخل پرانتز موجود نيست. فرقان (۲۵): ۶۳.

3.روح الجنان، ج ۶، ص ۲۹۶.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 71645
صفحه از 724
پرینت  ارسال به