715
تفسير نورٌ علي نور ج1

78. «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي...»

روض الجنان: ... اگر گويند چگونه گفت: «هؤلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ» ، و او دو دختر
داشت ـ چنان‏كه در اخبار و تواريخ مذكور است ـ و ايشان جماعت بسيار بود؟ ۱
1695. علامه شعرانى: در آيه قرآن «بناتى» به صيغه جمع است نه تثنيه و «هُنّ» هم ضمير جمع است و اهل نقل دو دختر گفتند. ظاهر قرآن را تأويل كردند تا موافق روايات گردد و شايد «جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ» كه در ظاهر به صيغه جمع است حمل بر دو تن بايد كرد به قرينه لفظ و عقل كه دو دختر را به بيش از دو تن نمى‏توان داد. و به روايت قاموس كتاب مقدس دو دختر لوط پيش از رسيدن خبر عذاب به دو تن از مردم شهر سدوم تزويج شده بودند و بنا به روايت وى مقصود سرزنشى باشد آنان را كه من دختران خود را به شما دادم كه عقد مباح بود، ديگر از من چه خواهيد كه مباح نيست. اما مضمون تورات غير اين است و بسيار مستهجن و قبيح كه مردم شهر از پير و جوان گرد سراى لوط فراهم شدند و آن دو فرشته را مى‏خواستند، لوط دختر خود را بر آنها عرضه كرد. و اين عمل از مردم با غيرت پسنديده نيست. و بدين جهت، صاحب قاموس تورات آن را طور ديگر نقل كرده است.
و اگر گويى: چگونه آن قوم خبيث ملائكه را ديدند با آنكه ديدن آنان مشروط به صفاى باطن است، گوييم: تأثير نفوس انبيا و اعجاز آنان و صفاى خانه نبوت به اراده خداوند چنان اثر كند كه زن لوط و دو سه تن از قوم آنان را ببينند و اگر اراده حق نباشد كس نبيند چنان‏كه در آغاز وحى بر پيغمبر ما صلى‏الله‏عليه‏و‏آله حضرت خديجه هم جبرئيل را نمى‏ديد. ۲

1.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۳۱۱.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۰۴.


تفسير نورٌ علي نور ج1
714

77. «وَ لَمّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِيءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً...»

روض الجنان: قتاده و سُدّى گفتند: آن فريشتگان ـ عليهم الصّلوة والسّلام ـ از نزد
ابراهيم بيامدند و روى به شهرهاى قوم لوط نهادند، و آن پنج ده بود: سَدُوم، و عاصورا، و دادوما، و صواهم. اين چهار دِه كافر بودند، و ده پنجم صعد بود، و اهل او به لوط ايمان داشتند. ۱
1693. علامه شعرانى: نام اين پنج ده در تورات چنين است: سدوم، عموراه، ادماه، صبوئيم، صوغر. چون قتاده و سدّى هم ظاهراً اين اسامى را از علماى اهل كتاب فرا گرفته‏اند. اسامى مذكور تصحيف همين كلمات است عاصورا عموراه است، دادوما ادماه و صواهم صبوئيم و صعد صوغر. والله العالم. ۲
روض الجنان: ... و خداى تعالى ايشان را گفته بود تا لوط چهار بار بر ايشان گواهى ندهد ايشان را هلاك مكنيد. چون در راه مى‏رفتند لوط با ايشان نگريد، گفت: نيك مى‏دانيد كه اين ديهها و شهرها چه جايگاه است؟ گفتند: چه جاى است؟ گفت: بترين جاى است كه در زمين هست به فساد اهلش، و در همه زمين از اين مردمان پليدتر و مفسدتر نيست، اين معنى چهار بار باز گفت. لوط ايشان را بياورد به راهى كه كس ايشان را نديد به بى‏وقتى، و در خانه برد، و كس ندانست مگر مردمانِ سراى لوط. ۳
1694. علامه شعرانى: شايد هم اگر از ميان مردم مى‏برد آنها را نمى‏ديدند؛ چون ديدن فرشتگان براى همه كس نيست، يا پيغمبر مى‏بيند يا كسى به تصرف او و اراده پروردگار. ۴

1.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۳۰۸؛ در چاپ مشهد «غاضورا» به جاى عاصورا و «ديه» به جاى «ده» ضبط شده است.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۰۱.

3.روض الجنان، ج ۱۰، ص ۳۰۹.

4.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۰۲.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 69165
صفحه از 724
پرینت  ارسال به